Oct 30, 2003

آيا مجاهدين نيز جام زهر می نوشند؟ارسال شده توسط همنشين بهار

در تاريخ ُپر فراز و نشيب ايران زمين، در بسياري از مواقع " الف خوب است " با ُمغالطه منطقي ، ُمبدل شده به " خوب الف است " . سپس جز َمدح و ثنا و توصيف ِ آن خوب که مساويست با َاِلف و " هرچه آن خسرو کند ، شيرين کند " َحرفی و سخنی در کار نبوده است . اين واقعيت دارد که خانم رجوي که در برابر فاشيسم مذهبي ، ايستادگي نموده وپرچم مقاومت را دردست گرفته اند عزيز و بسيارهم عزيزهستند ، اما حقيقت از خانم رجوي عزيزتراست
--------------------------------------------------------------------------------

يکبار مسئول اول مجاهدين در نشست بزرگ ِ رزمندگان اين سئوال را از جمع ميپرسد که " برای ِ اينکه منحرف نشويم چه تضمينی وجود دارد ؟ تضمينِ مجاهدين در چيست " ؟ پس از شنيدن پاسخ های گوناگون خود اضافه ميکند که " تضمينِ مجاهدين در خود ِ مجاهدين است " و اين توضيح را ميدهد که اگرروز و روزگاری من ، مسعود رجوي پايم را کج گذاشتم ، با اين رژيم مستبد و مردم فريب ساخت و پاخت کردم ، به آرمان شهدای راه آزادی پشت نمودم . . . در آنصورت بر همه شماست که بدون يک ذره درنگ بر خيزيد ، عليه من بر خيزيد . در اين هنگام که برخلاف معمول کسي کف نزد وی عصبانی شد و گفت درست همين جاست که می بايد به نشاط امده و کف ميزديد ، ای خواهران و برادران تضمين مجاهدين ، در خود ِ مجاهدين است
--------------------------------------------------------------------------------
پيش ازاينکه در مورد پيام خانم مريم رجوي و کنسرت باشکوه ُمشتاقان آزادی ايران زمين در " ُدورتمند " ُپرسشی را مطرح کنم ، اجازه ميخواهم حاشيه رفته و به " نظم به اصطلاح نوين جهانی " ! که خود را در ميان آوار " ديوار برلن " و " برجهای نيويورک " جاسازی کرد ! و نيز به " ِگردباد يازده سپتامبر " گريز بزنم چرا که َگرد و ُغبار ِ آن آواراست که برهمه چيز نشسته وهمه راهها و بيراهه ها به آنجا ختم ! ميشود
اگرچه دراين شرائط که از آسمان فلک سنگ فتنه ميبارد ، همواره يک ندای درونی مرا به سوی آزاديخواهان ميهنم رهنمون ميشود، امايادآور ميشوم مجاهد و مبارز نيستم چراکه کلمات طيبه و معاني غائی نهفته درآن ُحرمت دارند ضمناانتقاد و ُنسخه پيچي در صلاحيت ِ منی که بيرون گود نشسته و در ميانه ميدان حضور ندارم ــ نيست ، تنها به طرح ِابهامات می پردازم

--------------------------------------------------------------------------------

پس از خيمه شب بازی يازده سپتامبر که طالبان نفت و ُدلار ، شمشيرها را از رو بستند و هيئت حاکمه آمريکا و ُملا حسنی های حزب جمهوريخواه ! دست افشان و پای کوبان ! در مقابله با بحران دروني و فزاينده جامعه اين کشور، ميليتاريزه کردن اقتصاد وافزايش سرسام آور بودجه نظامی را جشن گرفتند وبراي جلوگيري از يک بحران تمام عيار اقتصادي در داخل ونيز منحرف کردن توجه آمريکائيان از مشکلات عميق اجتماعی ، به خارج مرزها و به سوی دشمنان خارجی نشانه رفتند ـــ همه چيز، براستی همه چيزدگرگون و " ُکن َفيکون " شد
بالاخره تشييع جنازه ُاسلوب هاي کهنه و پايکوبی برای " نظم نوين جهانی " ، جهانی شدن اقتصاد و سرمايه و سوارشدن بر خر ِ گلوبلوزيشن ! به زمينه چينی و آتش تهيه نياز داشت والزامات خاص خويش را می طلبيد . آنچه پس از ِگردباد يازده سپتامبر شاهديم تنها زير و رو شدن معادلات و به هم خوردن آرامش در اينجا و آنجای عالم نيست ، محصول آن همه گرد و خاک ! تنها در" ديپلماسی خيانت شده " در بستن ُغل و زنجير ِ تروريسم ! به دست و پای آزاديخواهان ، در رذالت های اخلاقی آيات عظام ايران گيتی که از مدتها پيش نيزنيروهای انقلابی را کنار باندهای مافيائی و مرتجع عهد بوق ، چيده و فله يی محکوم می کردند ، در جنگ های شبه زرگری و سازش های آشکار و پنهان دولت های به اصطلاح لائيک و غير مذهبی اروپا بااستبداد دينی در ايران و حتی درقربانی کردن جنبش حق طلب و پيش روئی که برای جدائی دين از دولت مبارزه ميکند ، خلاصه نمی شود
پس لرزه های زلزله شوم ۱۱ سپتامبرواين " رايشتاک ِ جديد " به پر و پای اصول ُمَسلمی چون
شرط ِ خارجی به اعتبار مبنای درونی وارد عمل ميشود
نيز پيچيده و آنرا زير ضرب ! گرفته است . گوئی در پيامد لشکرکشی های آزاديخواهانه ! جناب بوش و بلر که همه دنيا را َمَچل کرده اند ، شرط خارجی خودش را به مبنا تحميل نموده و آنرا ُهل ميدهد ! اکنون از عام به خاص بيائيم

--------------------------------------------------------------------------------

پيش از لشکرکشي به عراق نيز مثل روز روشن بود که رژيم حاکم بر ايران ، براي قفل کردن و آش و لاش شدن ارتش آزاديبخش ، َدم ِ آمريکا و انگليس را ديده و به آنان دخيل بسته است
زمانيکه جنگ در گرفت ، آخوندها که حتي از قتل عام مجاهديني که زخم نبردهای پيشين برجسم وجانشان بود ـــ نگذشتند ، خدماتشان را در ماجراي افغانستان به ُرخ ِ متفقين ! کشيده و درحاليکه با برگه حکيم و سپاه بدرنيز بازي ميکردند ــ با پيش شرط عدم دخالت ! طلبکارانه ضربه زدن به مجاهدين را به آمريکا حواله دادند . آمريکائيها هم سنگ تمام گذاشتند و" قربة الي آخوندها " ! در يک شب نود تا صدوبيست بار پايگاهاي مجاهدين را بمباران کردند ، آنهم در جنگی که فرزندان ايران حتی به اندازه شليک يک تير در آن نقش نداشتند . . . و بدين ترتيب خلع سلاح تکليف شد
فردا و فرداها که مردم ايران بدانند فرزندان دليرشان درارتش آزاديبخش َعطای ِسلاحی را که بيگانه آقابالاَسرش باشد ، به ِلقايش بخشيدند وبه ارزشها و استقلال ِ خويش تکيه کردند ودرحاليکه از در و ديوارفتنه و دسيسه مي باريد، با برخوردهاي ظريف وهشيارانه ، سياوش وار به قلب آتش رفتند احساس ُغرور ميکنند
رژيم خمينی سر مست از باده خلع سلاح ! در حاليکه مذاکرات مجاهدين و آمريکا را پس از بمباران ، زاغ سياه مي پائيد ، زير پای فرانسه هم که سرش در ماجراي عراق بي کلاه مانده و به جاي پاي سياسي - اقتصادي در خاورميانه محتاج بود ، نشست و دولت شيراک را که به دلائل ديگر نيز پی ِ قدرت نمائی و کابوی بازی بود ــ برای يک معامله کثيف استعماری عليه مجاهدين ِقلِقلک داد
فرانسه پس از يازده سپتامبر خود را از هر زمان ديگر تنهاتر ميديد
مناطق نفوذش در آفريقا ، مبدل به کانونهاي بحران، قحطي ، بيماري و کشمکش هاي بي پايان نظامي شده و در پايگاههاي َعربي اش نيز آمريکائيها دست اندازي کرده بودند بعلاوه در شوراي امنيت نيز برايش تره اي خرد نمي شد ، به همين دليل بخصوص پس ازبورشدنش در عراق ، از ايران با منابع نفتي سرشار و بازارهفتاد ميليوني اش نمي توانست دل ِبَکند و اينرا آخوندها هم که برای " کابوی بازی در پاريس " اين پا و آن پا می کردند ، بو ُبرده بودند . کارشناسان قراردادهای اخير رژيم ايران با فرانسه را با معاهده استعماری و ننگين " دارسی " كه بعدازيك قرن که از تصويب آن ميگذرد، هنوز دامنه زيانهايي كه به ملت ايران وارد كرده ، به تمام و كمال مشخص نيست - مقايسه می کنند
ِابتلاء مجاهدين با ضربه فرانسه پايان نيافت . فراخوانی که شورای ملی مقاومت از مدتها پيش در تاريخ ۱۳ آبان هشتاد و يک ، داده بود و تک خالی در برابر گزارش چهل و يک صفحه ای وزارت خارجه آمريکا ، نيز بشمار ميرفت ، کارگر نيافتاد ! و فشارها و بامبول های بعدی دولت آمريکا نشان داد که شيراک که در جنجال پاريس جار ميزد " حاجی انا شريک " ! جائي نمي خوابيده که آب زيرش را بگيرد ! و علی رغم تضاد منافعش با بوش و بلر و اوقات تلخی از اوضاع عراق ، در" کابوی بازی پاريس " دست تنها نبوده است
گوئي ابر و باد و مه و خورشيد و فلک ِ استعماری و ارتجاعی در کار بودند تا کار مجاهدين را يکسره کنند و لااقل به ُمحاق برند
در نقطه مقابل ِ مردم شريف ايران که قلبشان با آزاديخواهان بود و کلافه و نگران بودند، اضداد مقاومت ايران ، پاشنه کش های استعمار و ارتجاع پا به پاي آخوندهاي عمامه دار و بي عمامه از ضربه خوردن مجاهدين به وجد آمده ، جار زنان و هورا ِکشان به اين سوو آن سو دويدند و جشن گرفتند . گرچه ديپلماسي انقلابي مقوله اي ست شناخته شده ويک نيروي انقلابي ميتواند با اعتماد به نفس و درايت به ان وارد شود و نمونه هاي تاريخي مثل صلح ُ ُحدَيبّيه - نرمش هاي آگاهانه علي در جنگ صفين - صلح امام حسن با معاويه - داستان ولايت عهدي مامون عباسي - صلح برست ليتوفسک - سخنرانی لنين در ۲۳ اوت هزار و نهصد و هيجده در موزه پلی تکنيکال - برخوردهاي هوشي مينه با فرانسه و آمريکا - مفاد سری در پيمان معروف هيتلر - استالين بر سر تقسيم لهستان - پذيرش اسرائيل از سوی سازمان آزاديبخش و . . . نشان ميدهد که گاه ( در کوتاه مدت ) منافع يک نيروي مردمی با دشمن روي هم مي افتد ، بااين وجود، برخلاف کسانيکه به دليل ايمان و اعتماد به رهبری مجاهدين ، دلشان ُقرص بود بسياری از مردم ـــ دل نگران بودند ، اينجا و آنجا گفته ميشد که آمريکا ذکر و فکري جز اينکه مجاهدين فاتحه اصول و ارزشهاي خويش را بخوانند ، نداشته و جز به تسليم کشيدن آنان نمي انديشد و در حاليکه آنها را با دست پيش مي کشد و با پا پس ميزند ، مستقيم و غير مستقيم نشستن سر يک ميز را با ُمهره های خودش وامثال رضا پهلوي و مايکل لدين و راب سبحاني و . . . تکليف ميکند
همه اين نگراني و دل شوره ها بجا نبود و مجاهدين حق داشتند بگويند شما بيرون گود نشسته ايد و دستتان از دور بر آتش است و رزمندگان آزادي را که در قلب و کوران ابتلاء هستند ، تمام و کمال حس نمي کنيد ، اصلا حس نمي کنيد
يک نيروي مسئول که هزاران نفرازافرادش در گروي شرائط به غايت پيچيده ، قمر در عقرب و سفيده تخم مرغي ِ کنوني در عراق تحت اشغال آمريکا به سر مي برند ، عراقي که خود آمريکائي ها در آن امنيت ندارند وهر آن احتمال بدترين شق ممکن نيز ميرود ـــ نميتواند و نبايد بي هوا سخن گفته و بي ُگدار به آب بزند ، ارتش آزادي بخش اکنون بر سر ُپل ِ صراط ايستاده است ! ُپلي که از مو باريکتر ، از شمشير تيز تر و از آتش سوزنده ترست و اگر " صبر جميل " و برخوردهاي سنجيده مجاهدين و رهبري پاکبازش که از حماسه هاي خاموش هزار سينه سخن دارند ـــ نبود ، رژيم آخوندي تا کنون هزار بلا بر سر ارتش آزادي بخش آورده بود ، همه را َدم ِ تيغ ميداد ، کشته و زخمی را به بردگي مي گرفت و دجالانه شهر به شهر به تماشا مي برد
آينده نشان خواهد داد که مجاهدين از اصول و ارزشهاي خويش ذره اي ُعدول نکرده اند
--------------------------------------------------------------------------------
اکنون بعد از اين مقدمه چينی راهي ُکنسرت ُدورتموند مي شويم . اين کنسرت ِ با شکوه راعلاوه برهنرمندان ميهنمان ، گروهاي موسيقي و سخنرانانی که از استراليا، دانمارک ، انگليس ، ُبلغارستان، نروژ ، ترکيه، يونان ، سوئد ، اردن و آمريکا و . . . آمده بودند ، نيزهمراهی ميکردند . نفس برگزاري چنين اجتماع عظيمي بي ترديد با فداکاري و مايه گذاري صدها انسان شريف همراه بوده است که شب و روزشان را بهم دوخته اند تا تضادهاي گوناگون و رنگارنگ آن را حل کنند ، همين نکته به ظاهر کوچک نشان از ريشه دار بودن مقاومت ايران زمين دارد و من با تمام وجودم ايمان دارم اگر هزار بار اين شجره طيبه را تبر زنند و َارّه کنند ، باز خواهد روئيد ، اين درخت تنها نيست ، ماه و زمين و آسمان با اوست دشمنان شوراي ملي مقاومت ايران نيز ميتوانندبه جاي " جوش زدن " و يا لجن پراکني و فرافکني در روزهائي چون ۴ آبان ، ۹ آبان ، ۲۸ مرداد و بخصوص ۱۳ خرداد روز رحلت بنيانگزار قتل عام سال شصت وهفت و . . . مقاومت ايران را " دماغ سوخته " ! کنند و از هر طريقي که ميتوانند دار و دسته خويش را جمع کنند تا مشخص شود " يک من ماست چقدر کره دارد " و سيه روي شود هر که در او ِغش باشد
وقتي در خارج کشور با اين همه توطئه و زد و بند ، اين اجتماع عظيم تشکيل ميشود ، در فرداي بيداري و آزادي ايران زمين شاهد زيباترين همدلي ها وهم آوائی ها خواهيم بود . ُرويدا َيسفر الظلام بگذار اين شبهای سياه بگذرد
--------------------------------------------------------------------------------

همآوائی با مردم به جان آمده در داخل کشوربا ُسرود ِ يار ِ دبستانی آغاز شد و با دريايى از پرچمهاى سبز و سفيد و سرخ و رفراندوم برای تغئير رژيم ِ جهل و جنايت ، زينت يافت . با اين حال آنچه دراين ُکنسرت گذشت ، به دلائلي که مي گويم شبهه برانگيزهم بود ، چه بسا اين حالت واکنش همه کساني باشد که بر خلاف مجاهدين با خودسپاری به رهبری عقيدتی و اتصال به نقطه خارج از خود ـــ فاصله دارند
در کنسرت دورتموند به جزسخنان آقای " براون بک " سناتور جمهوريخواه ايالت کانزاس و عضوارشد کميته روابط خارجی سنای آمريکا ، افراد ديگر نيز به بيان نظرات خويش پرداختند . درست است که سخنرانها نظرات خود راچه ما موافق باشيم چه نباشيم بيان ميكنند ودر حرفها و نظرات خود آزاد هستند و كسي نمي تواند براي آنها تعيين كند كه چه بگويند ، اما وقتی آن آقاي سياه پوست ِ آمريکائی ِ طرفدا ر ِ " ديک چينی و رامزفلد " در ُنطق خويش فرمايش ميکنند راه حل ايران از( راه حل ) عراق می گذرد ! شنونده حق دارد چهره درهم کشيده و از اينکه در کنسرت ايرانيان يک آمريکائی برای جنايتکاران جنگ افروز و سرمايه دوز ، پامنبری ميکند الگو ميدهد ! و وسط صحبتهايش هم َدم از تهران و ما همه تهرانی هستيم ، ميزند - آشفته شود و بپرسد آيا کسانيکه اينگونه افراد را دعوت ميکنند ، واقعا با تمايلات و ديدگاه منفورشان آشنا نيستند ؟ اگر اين مسئله بی اهميت به نظر می رسد ! از سيماي آزادي خواهش ميکنم همين امروز ترجمه سليس سخنان گهربار ايشان را پخش نمايند و مردم ايران را به قضاوت بطلبند
--------------------------------------------------------------------------------

و اما پيام خانم مريم رجوي ، اين واقعيت دارد که در دودهه گذشته مقاومت ايران برضرورت اعاده حق حاكميت به ملت ايران از طريق مراجعه به آراي عمومي تأكيد ورزيده واز انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد براساس اصل حاکميت مردم ( و نه ولايت فقيه ) بسيار گفته است واز اين بابت نيز پيش قراول همه مدعيان ، از جملهِ امثال رضا پهلوي وطبرزدي وحسين خميني و . . . بوده است ، اما در اوضاع و احوال براستي َهَپله َهپو ! و قاراش ميش کنوني و در شرائطي که عليه مقاومت ميهنمان از در و ديوار توطئه ميبارد و " سنگها رابسته و سگها را رها کرده اند " موضوع فرق ميکند
شرائط بسيار حساس جهان - منطقه و ايران و نيز حجم فشارهائي که به ناحق بر مقاومت ميهنمان وارد ميشود ، قابل درک است ، همچنين ميدانيم که رژيم آخوندي با همه پادوهای رنگارنگش از امثال نوری زاده بگير تا عباس شهرياری های ِقديم و جديدکه درسايتها و رسانه هاي وزارت اطلاعات ، " ساخاُروف بازی " ! در می آورند ، نه تنها نتوانستند مقاومت ايران را ازجوش و خروش و تک و تا بياندازند و حقانيتش را زير سئوال ببرند ، بلکه حسابی ُرسوا و مات هم شدند و کو تا بشوند ، با اين وجود پادوهای استعماروارتجاع توانستند درپيوند مجاهدين با خلق محبوبشان موش بدوانند ، ابتذال بپراکنند و در چشم مردم خاک بپاشند
اينکه مقاومت ايران فاصله ها را از بين ميَبَرد ، با نرمش های آگاهانه برتوطئه ها سوار ميشود و زد و بند ها و دوز و َکَک ها را خنثی ميکند ، گرچه برای دوست شيرين و گواراست اما به کام دشمن تلخ و ناگواراست و به همين دليل ابتذال مي پراکند ، بگذارکساني که ُمدام تأکيد ميکنند " الان در سيستم جهاني مبارزه به سبک قديم جواب ندارد " پيام مقاومت ايران را که با صداي بلند " رفراندوم تغئير رژيم " را َسر ميدهد ــ بشنوند . بگذار بهانه ها گرفته و حجت تمام شود ، چنانچه رژيمی که به آتش بس با عراق تن داد و با بازرسان سازمان انرژی اتمی کوتاه آمد ، ناپرهيزی کردو بر فرض ُمحال که محال نيست زيرآب ِ ولايت فقيه را زد ! و رفراندوم را پذيرفت ! در آن صورت بی ترديد مقاومت ايران که از قضا بيشتر از هر جرياني از فضاي سالم و باز استقبال ميکند دست بالا را خواهد داشت
--------------------------------------------------------------------------------

از نمونه استثنائی شيلی که بگذريم که پينوشه تحت فشار آمريکا و دولتهايی که او را بر سر کار آورده بودند به همه پرسی تن داد و کله پاشد ، قاعدتاً رفراندومی که از نظام سياسی موجود فراتر رود ، توسط حکومت متعهد به اين نظام برگزار نمی شود ــ ازاين گذشته ميان شرايط امروز و برگزاری همه پرسی فراتر از نظام سياسی ، مرحله مهمی وجود دارد که عبارتست از جايگزينی حکومت موجود با حکومت موقتی که رفراندوم درباره نظام سياسی آينده را برگزار کند به همين دليل دوست و دشمن ميداند که بخصوص بند هشتم پيام خانم رجوي « رفراندوم تغيير نظام درايران»( در اين شرائط ) معنا و مفهوم خاصي دارد
سئوال اينست : از کي تا به حال چاقو دسته خودش را ُبريده واين رژيم رفراندوم پذير شده است ؟ آيا از اين به بعد " افعي کبوتر خواهد زائيد " ؟ نکند سرکوب و اعدام پايان يافته ، آخوندهاي حريص از بنيادگرائي دست برداشته و از خير! دست پروردگانشان درعراق هم گذشته و آنها را به امان خدا رها کرده و خودشان را با آرايش جديد منطقه انطباق ! داده اند ؟
مگر در بيانيه شوراي ملي مقاومت به مناسبت بيست و دومين سالگرد تاسيس شورا ــ نيامده بود که " . . . آزادي و حاکميت مردم و رسيدن مردم به پاي صندوقهاي رأي و انتخابات آزادي که طي آن خود - حکومت دلخواهشان را بر گزينند ، تنها با سرنگوني اين رژيم محقق ميشود ؟ " از سي تير همين امسال تا ۲۶ مهر که درکنسرت دورتموند پيام خانم رجوي قرائت شد ، حکومت ايران چه تغئيرات شگرفي کرده است ؟ اگر ميشد رژيمي را که با چماقداري و بگير و ببند و شکنجه و زندان - فضاي مسالمت آميز را در هم شکسته و اينهمه جنايت انجام داده ، با زبان خوش و کارمسالمت آميزپائين کشيد ، نه سی خرداد لازم بود و نه قتل عام واعدام صورت ميگرفت . خانم رجوي که از اتمام حجت براي تغيير مسالمت آميز نظام استبداد مذهبي صحبت کرده اند ، خودشان در همين پيام روي اين واقعيت که در برابر چنين رژيمي که اساس موجوديتش را برنفي انتخاب آزاد ملت ايران قرار داده جز قاطعيت راه ديگري وجود ندارد ، انگشت گذاشته و اين گفته مسئول شورا را هم آورده اند که اگر رژيم انتخابات آزاد را بپذيرد ديگر مقاومت به اين صورت موضوعيت نخواهد داشت همه اش َسر ِ همين اگر است
نکته ديگراينست که اگرچه رفراندوم به مثابه يک حق ، در بيشتر اسناد بين المللی همچون اعلاميه جهانی حقوق بشر، منشور سازمان ملل ، اعلاميه اعطای استقلال به کشورها و ملتها ، ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی ، پروژه قوانين و حقوق عام مربوط به آزادی و عدم تبعيض در زمينه حقوق سياسی ، منشور حقوق و تکاليف اقتصادی ، افکار عمومی ، نهادهای جامعه مدنی جهانی و . . . به رسميت شناخته شده است ، ولی فراخوان خانم رجوي براي رفراندوم درايران تحت نظرملل متحد براي تغيير نظام ، به يک معني ابهام دارد ، چرا ؟ چون ما صحبت از تغئير حکومت ، و نه تعئين ِ نوع حکومت ميکنيم ، در حاليکه سازمان ملل همين رژيم ( به اسم جمهوری اسلامی ) را به رسميت شناخته و يکی از اعضای خود ميداند ، به لحاظ حقوق بين الملل ما چگونه ميتوانيم سازمان ملل را مشروط به " تغئير " حکومت کنيم ؟ و بالکل زيرآبش را بزنيم ؟ حتی وقتی ما جنايات رژيم را رو ميکنيم و به سازمان ملل هم از همين بابت شکايت ميکنيم ، به زبان معکوس عضويت جمهوری اسلامی را در سازمان ملل گواهی ميدهيم ، بله اينکه ما می خواهيم حتی َسر به تن اين رژيم هم نباشد و " ُکن فيکون " گردد و معني تغييرهم اينست كه ما بهيچ وجه نظامي به نام جمهوري اسلامي كه الان در حكومت است را نميپذيريم وتغيير آن را مد نظر داريم، شکی نيست
، صحبت َسر اينست که ما نميتوانيم سازمان ملل را مشروط کنيم ، تشکيک آری ، ميتوانيم در فاز اول ، براي تعئين نوع حکومت آنگونه که تشخيص ميدهيم ، زير نظر سازمان ملل شعار رفراندوم بدهيم ، ولی در حاليکه سازمان مزبور جمهوری اسلامی را به رسميت ميشناسد ما نميتوانيم خودمان هم بدوزيم وهم ِبُبريم و بگوئيم به شرط چاقو ! رفراندم به شرط تغئير رژيم ؟ در ثاني آمديم اين رژيم کلاش دجالگري کرد و گفت باشد رفراندوم ميکنيم ! در آن صورت از آنجا که ما با يک حکومت قالتاق و مستبد ( و نه مدني ) روبرو هستيم ، بي ترديد ( حتي با نظارت سازمان ملل ) تقلب ميکند واز کجا معلوم با مکانيسمي که ما پيشنهاد ميکنيم مهره هاي آمريکا به اسم انتخابات آزاد سر کار نيايند و مثل نيکاراگوئه زمان ساندينيست ها نشود ؟ مگر در نيکاراگوئه تمام رنج و شکنج از آن " دانيل ُاورتگا " و يارانش نبود ؟ چه شد که راست ترين نيروها سر کار آمدند ؟ آيا روي کار آمدن آنها به دليل حقانيت و محبوبيت شان بود ؟
مگر در يوگسلاوي " ميلوسوويج " راکه در واقع رأي مردم با او بود ( بله با او بود ) پي نخود سياه نفرستادند ؟ مگرنمی بينيم که پس از آنکه لايحه موسوم به " دموکراسی برای ايران " از سوی سناتور براون بک به کنگره ايالات متحده ارائه شده ، رسانه هاي لوس آنجلسي َسر و دست می شکنند ؟ و " شاهزاده ، شاهزاده " از دهان امثال مناشه امير ، نمی افتد ؟ مگر شاهد ِ تبليغات جهت دار شبکه تلويزيونی " فاکس " و مجله " ويکلی استاندارد " متعلق به روبرت مورداخ نيستيم ؟ آيا شور و فتوری که امثال ِ " مايکل لدين " و موسسه آمريکن اينتر پرايز و لابی خر پول و قدرتمند اسرائيل در واشنگتن براي موهبت الهی ! سلطنت ـــ ميکنند، بی معناست؟ مردم ايران با دادن صدها هزار کشته و زخمي در شکنجه گاهها ، قتل گاهها و ميدانهاي جنگ ِ ضد ميهني توانسته اند زير پاي اين حکومت را خالي کنند و مشروعيت آن را بر باد دهند و اکنون در استانه برانداختن ان هستند و درست به همين دليل طراحان استراتژي هاي پنتاگون و کاخ سفيد از اين مسئله احساس خطر کرده و ميخواهند با دخالت فعال و جنايتکارانه خويش به کمک مهره هاي خويش تمام اين دستاوردها را بر باد دهند تا رژيم تازه نفس ديگري که حرف شنوي کاملتري هم از انها دارد با قتل عام دگربار نيروهاي ترقي خواه ، راه ورود و سلطه جهانخواران را بر منابع نفت خاورميانه تکميل کنند ، بخصوص که بر خلاف انچه احمد چلبي هاي وطني جار ميزنند و امثال داريوش همايون و نوري زاده و . . . پامنبري ميکنند سياست خارجي آمريکا به دليل پديده جهاني شدن چهره عوض نکرده و سلطه امپرياليستي به جاي خود باقيست و از اين لحاظ در روي همان پاشنه ميچرخد
رفراندوم يک جاده اتوبان است ! که نيروهاي کهنه که حرفهای نو ميزنند ، نيز ، در آن ويراژ ميدهند ، مگررفراندوم در اين رژيم و با اين رژيم ، ميتواند سيستم کهنه و پوسيده را درب و داغون کند ؟ در جامعه مدني اگر نيروهاي مردمي رأي هم نياورند به نظر جامعه احترام گذاشته به قواعد بازي و الزامات اعتقاد به دموکراسي گردن مي نهند و ميروند ستاد هايشان و از نو فعاليت مي کنند ، اما ما با يک حکومت براستي َرمال و دجال روبرو هستيم ، چکونه ميتوان بدون درهم شکستن و ُخرد کردن سيستم ناعادلانه ، اوضاع محنت بار کنوني را پايان داد؟ بعلاوه شناسنامه مجاهدين با مبارزه قهرآميز ُمهر شده ، چرا ما بيائيم دستي دستي روي اين هويت تابناک ، خط بکشيم ؟ چرا تيغ ُبرندگي را از خودمان بگيريم و حق مبارزه را که در پيش نويس منشور جهاني حقوق بشر و کنوانسيون هاي گوناگون هم به رسميت شناخته شده ، دودستي تقديم آخوندها کنيم ؟
البته کساني که جز به " جهاني شدن سرمايه " و ُپروژه بوش و ديک چيني نمي انديشند ، خوششان ميآيد ، اماما که نميتوانيم چشمانمان را بر اصول و ارزش هاي خويش و همچنين برجنبش ضد جهاني سازي ببنديم ، جايگاه ما نه در کنار امثال " براون بک و مايکل لدين و ريچاردپرل و . . . " در ميان هزاران هزار مردم ستمديده اي است که نقاب از چهره امثال بوش مي َدرند ، به همين دليل مبارزات ملتي بزرگ را که از مشروطه به اين سو به دنبال آزادي دويده است چرا بايد به سازمان ملل ، آويزان کنيم ؟ ضمن اينکه در عالم واقع ( نه انطور که بايد باشد و نيست ) ما با سازمان ُدول و نه ملل روبرو هستيم ، و کيست که نداند درعمل سازمان مزبور به حل و فصل مشکلات دولتها با هم می پردازد و برای مشکل ملتها با دولتها فاتحه هم نمی خواند ؟
hamneshine_bahar@hotmail.com امضای پائين مقاله مشخصا نشاندهنده نظرات همنشين بهار(دوست وهوادار مقاومت) ميباشد و بس.هوشيار برخورد کنيم تا اينگونه مقالات مورد سواستفاده رژيم جنايتکار آخوندی قرارنگيرد.
ب.رضوانی

Oct 29, 2003

حقارت پيشگان جائی در تاريخ ندارند-منصور قدر خواه-سايت ايران ليبرتی

در اینکه اعلام جایزه صلح نوبل یک هدف سیاسی از طرف اتحادیه اروپا داشت و آنهم در جهت تقویت رژیم جنایتکار و تروریستی جمهوری اسلامی جای هیچ شکی نیست. بعد از اعلام این خبر آنچه که در ذهن هر ایرانی فعال میشد آن بود که آیا شیادی دوم خرداد و عوامفریبی دیگری در راه است. ما در ایران لیبرتی (سایت ایرانیان آزادیخواه) بخصوص بعد از ماجراها 17 ژوئن بارها مطالبی در افشاء این توطئه های ننگین انتشار دادیم چرا که میدانستیم که یک توطئه تنها نمی آید و بدنبال خود یک سری توطئه های دیگری را بدنبال خواهد داشت. فی المثل مراجعه شود به مقاله آقای احمد اسماعیلی : آیا غربیها در تدارک یک "گوادلوپ" دیگر هستند؟ یعنی بوضوح میدیدیم که فشارهای مختلف ، دستگیری و زورگویی علنی ضبط اموال تنها آلترناتیو دمکراتیک آنهم در زمانیکه شهرهای ایران در قیامهای پر شوری بسر میبردند ، پیام نجات رژیم و یاری رساندن به عاملان بدبختی مردم ایران را دارد. هر چند که این توطئه های عمیقا غیر انسانی که بر خلاف پرنسیپها و قوانین همان کشورها میباشد با مقاومتی سترگ و غیر قابل شکست روبرو شد و سر انجام آن بر افتخارات ایرانیان غیرتمند و آزادیخواه و استقلال طلب افزود.

از آنجا که بسیاری از ایرانیان کارتهای سوخته رژیم مانند اکبر گنجی و آغاجری و... را در مقابل افکار عمومی افشا کرده بودند و قهرمانسازیهای مضحک رژیم آخوندها در مورد وابستگان به این رژیم رسواتر از آن بود که خشم ایرانیان را بر نیافروزد ، کمیته انتخاب جایزه نوبل بدون اعلام قبلی ناگهان نام شیرین عبادی بعنوان برنده جایزه صلح نوبل اعلام کرد تا آنجا که خود او هم از این خبر شوکه گردید و بعداً به شور و شعف و هذیان گویی پرداخت.

در میان نیروهای اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی دو نوع برخورد وجود داشت: ...




نیروهایی که از این موضوع تضادهای جوشان رژیم سر پا بحران و پا بگور را میخواستند تشدید کنند و نیروهایی که از اول این انتخاب را بصراحت و با شدت محکوم میکردند. ما بعنوان سایت ایران لیبرتی با اینکه هر دو عقیده را منتشر کردیم اما بعنوان پشتیبانان شورای ملی مقاومت و جبهه همبستگی برای سرنگونی دیکتاتور مذهبی خود را در گروه اول قرار دادیم و در مقاله به بهانه مصاحبه شيرين عبادی با مجله اشپيگل ضمن افشاء خاکپاشی شیرین عبادی در چشم مردم به او گفتیم که برای او دو راه بیشتر وجود ندارد :
یا از حقانیت مبارزات مردم به دفاع بر میخیزند ، چرا که از مصونیت زیادی بر خوردار میباشد و رژیم نمیتواند بسادگی باو آسیبی وارد کند و به اين ترتيب خود را در تاریخ ابدی خواهد کرد و یا مانند عروسک خیمه شب بازی که دیگران تکان میدهند مجری مطامع و خواسته های دشمنان داخلی و خارجی خواهد شد.

بدین ترتیب این نوع موضعگیریها او را بر خلاف حرفهای اولیه اش در پاریس مجبور به انتخاب راه کرد و مخصوصاً سران رژیم هم بدلیل همین موضعگیریهای اصولی از طرف شورای ملی مقاومت و پشتیبانانش از او خواستند که بسرعت در مقابل مردم و فریادهای حق طلبانه شان بایستاد.
او که البته مورد استقبال مردمی در تهران قرار گرفت که با فریاد های خود همچون :
توپ ،تانك ، بسيجي ديگر اثرندارد ،
عبادي پاينده باد خاتمي شرمنده باد،
قاتل زهر ا كاظمي ،مرتضوي ، مرتضوي ،
افسانه نوروزي آزاد بايد گردد ،
سيما ي لاريجاني تو منفور ايراني ،
زنداني سياسي آزاد بايد گردد
ايران ما آزاد بايد گردد ، آپارتايد نابود بايد گردد ... نفی خامنه ايي و خاتمی و باند هاي جنایتکارشان را مهر تائید میزدند بسرعت به طرفداری از یکی از باندهای جنایتکار رژیم پرداخت وبه ترهات و بی شرمی های کم مانندی دست زد و صاحب جایزه صلح نوبل را در حقیقیت خاتمی شیاد و جنایتکار دانست.
درحالیکه یکی از حامیان رژیم عزت‌الله‌ سحابي ‌به بی خاصیت بودن کامل مجلس ششم كه‌ دو سوم‌ نمايندگان‌ اصلاح‌ طلبان قلابی‌ بودند اعتراف میکند و میپرسد که كدام‌ قانون‌ را توانستند به‌ تصويب‌ برسانند؟ اصلاح‌ قانون‌ مطبوعات‌، اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌، پيوستن‌ به‌ كنوانسيون‌ منع‌ شكنجه‌ ، شیرین عبادی به مجلس میشتابد و دستبوس همین نمایندگان دزد و شیاد میگردد: من بسيار مفتخرم كه در مجلس شوراي اسلامي خدمت سروران و نمايندگان مردم هستم. افتخار من از آن جهت است كه مجلس ششم از ديدگاه من مجلسي وراي آنچه از ابتداي مشروطيت بوده مي‌باشد. اگر شما تاريخ مجالس قبل و شيوه‌ برگزيده شدن نمايندگان را مرور كنيد، مي‌بينيد كه عملكرد مجلس ششم كارنامه‌ پرافتخاري است.
عبادي اظهار داشت: وقتي خيل جمعيت را در برابر مجلس مي‌بينيد كه با نمايندگان خود كار دارند و در انتهاي وقت با چهره‌اي بشاش مجلس را ترك مي‌كنند، مي‌بينيد كه پناهگاه مردم و مايه‌ اميد بودن براي مردم افتخاري براي مجلس است. عبادي ابراز اميدواري كرد كه مجالس آينده نيز از راه و روش مجلس ششم بهره ببرند و همين راه را ادامه دهند چرا كه مجلس ششم نويدگر دموكراسي در ايران است.

او که قبلا جایزه صلح نوبل را به خاتمی تقدیم داشته بود اینبار این جایزه را به کل رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی آخوندی تقدیم نمود: اين جايزه نشان داد كه جهان قبول كرد كه اسلام (نام مستعار رژیم) دين خشونت و ترور نيست و اگر كسي چنين اسلامي معرفي مي‌كند تنها از نام اسلام سوءاستفاده مي‌كند.

براستی که حقارت پیشگان جایی در تاریخ ندارند.

همه این سخنان خود گویای بی صلاحیتي و لیاقتي شیرین عبادی در کسب جایزه صلح نوبل میباشد.

براستی اگر شیرین عبادی که بقول استاد طنز هادی خرسندی همان عبادی – سیاسی میباشد اگر ذره ایی احساس مسئولیت در مقابل انسانهای ایرانی و قربانیان این رژیم داشت با چنین سرعتی پشت به مردم و شعارهایشان نمیکرد و عاملان مصیبتهای این 25 سال پر از درد و رنج و جنگ و شکنج را این چنین با واژه های چاپلوسانه و مشمئز کننده نمی ستود.
او در موقعیت بسیار استثنایی قرار گرفته بود و میتوانست با مصونیت و آسیب ناپذیری زیادی صدای فریادهای ملتی رنجدیده را بگوش جهانیان برساند و در افتخار ضربه زدن به رژیم سرپا ظلم و فساد و بحرانهای لاعلاج که مسلما او را در گور تاریخی فرو خواهد برد شریک شود.
البته کسب افتخار و سر بلندی در مبارزات آزادیبخش یک ملت ستمدیده که از هر جایزه و مدالی که بیگانکان برای منافع خود و غارت اموال یک ملت انجام میدهند به این سادگی بدست نمیآید ، چرا که جوهره و ارزشش بس انسانی و انگیزاننده برای نسلهای بی شمار و برای کل بشریت در تمامی اعصار خواهد بود. چاپلوسان دربار آخوندها میلیاردها سال نوری با این راه عزت و شرف فاصله دارند.

شیرین عبادی - سیاسی بدلیل ماهیت خود بسرعت تبدیل به عروسک خیمه شب بازی که دیگران تکان میدهند گردید و در حال حاضر مجری مطامع و خواسته های دشمنان داخلی و خارجی میباشد و مسلماً ننگ و نفرين مردم ستمدیده و جان به لب آمده را نصیب خود خواهد کرد.

مرگ بر استبداد- زنده باد آزادی

منصور قدرخواه

در دفاع از مارکسيزم عليه اصلاح طلبی-م.رازی

منتخب مقالات.سايت اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابی

کوچه های بن بست قيم مابی-جلال مزينانی

سايت اتحاديه جوانان سوسياليت انقلابی

نکاتی در مورد قيم مابی سازمان جوانان حزب کمونيست کارگری-جلال مزينانی

سايت اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابی

Oct 28, 2003

عمامة الپهلوی وتاجة الخمينی

بمناسبت ديدار توله شاه (رضا پهلوی)وتوله شيخ(حسين خمينی) با يکديگر.سايت روشنگری

جنگ کثيف جمهوری اسلامی با مردم ايران-سوسن آرام

سايت روشنگری را کليک کنيد

ويگن خواننده قديمی درگذشت

ويگن خواننده قديمی(سلطان جاز ايران) هم از ميان ما رفت.اين خواننده مدتی کوتاه در کنار مقاومت بود وبعداها در اثر فشار باندهای مافيايی لوس آنجلسی که بيشترشان از همکاران وزارت جهنمی اطلاعات جمهوری اسلامی هم هستند،از خواندن برای مقاومت کنار کشيد.ويگن در نهايت تنگدستی در حالی که از بيماری قلبی رنج ميبرد در لوس آنجلس در گذشت،از معروفترين ترانه هايش،ترانه"بارون بارونه" و "مرا ببوس"ميباشد.روحش شاد ويادش گرامی.قدر دان خوانندهای زنده مانند مرضيه ومنوچهر و امير آرام وديگر هنرمندان مقاومت آقايان شمس،باستانسير وآندانيک باشيم.سايت شورای ملی مقاومت، وبلاگ برای دفاع از آزادی را بازديد کنيد در اين مورد.

حزب دمکرات کردستان ايران ومذاکره با رژيم

اين حزب دمکرات کردستان ايران هميشه خدا يکپای مذاکره ميباشد و من فکر ميکنم اين حزب اصلا مذاکره جو بار آمده و هميشه از طرف آخوندهای جنايتکار حاکم بر ايران بعنوان طرف مذاکره انتخاب ميشود(آخوندا ازاينا کسی را ساده تر گير نياورده اند) ولی با اين تفاوت که ايندفعه کمی هوشياری بخرج داده اند وگفته اند که مذاکره خواهند کرد ولی بجز آخوندها بايد طرف سومی (سازمان ملل)هم باشد.يکبار خوردی ملخک(ازجمهوری اسلامی) دوبار خوردی ملخک(از جمهوری اسلامی باکمک اکثريت خائن)بار سوم هم خواهی خورد حزب دمکرات کردستان از جمهوری جنايتکاران حتی با حضور سازمان ملل.گزارشی است از سايت بازتاب سبزعلی پاسدار که در سايت روشنگری آمده است

Oct 27, 2003

رژيم آخوندی از پذيرش شرايط آژانس بين المللی انرژی طفره ميرود

سايت شورای ملی مقاومت ايران

Oct 25, 2003

شعبه های"مستقل"دستگاه اطلاعات-مهدی سامع

سايت شورای ملی مقاومت ايران

چشم همه روشن-سايت بی بی سی فارسی-ارسالی از طرف جواد

ايران مقام نخست جهان را در مصرف مواد مخدر کسب کرد
دفتر مواد مخدر و جرايم سازمان ملل متحد، ايران را صاحب رتبه نخست جهانی در مصرف مواد افيونی معرفی و تاکيد کرده که ايران پيش از لائوس و قرقيزستان مشهورترين كشورهای مصرف كننده ترياك و هروئين در جهان و خطرخيزترين منطقه دنيا از نظر مواد مخدر است.

اين بخشی از آماری است که روزنامه شرق، چاپ تهران روز سه شنبه 21 اکتبر منتشر کرده و بر مبنای آن به مصاحبه با آنتونيو مازيتلی، رييس دفتر نمايندگی سازمان ملل متحد در امور مبارزه با مواد مخدر پرداخته است.

در گزارش روزنامه شرق آمده است: طبق آمارهای موجود، ايران در زمينه مصرف هروئين، در ميان كشورهای پرمصرفی چون پاكستان، روسيه، كشورهای آسيای ميانه و اروپای شرقی سرآمد است و مصرف حشيش نيز در اين کشور روبه افزايش گذاشته است.

آنچه متخصصان جرم شناسی و جامعه شناسان را در مورد گسترش مصرف مواد مخدر در ايران نگران می کند کوششی است که از سوی مقامات دولتی برای در پرده نگاه داشتن آمار مصرف و مبادله مواد مخدر در ايران به خرج داده می شود که در نتيجه آن نه جامعه و نه کارشناسان در صدد چاره انديشی جدی بر نمی آيند.

روزنامه شرق اظهار نظر کرده که دفتر نمايندگی سازمان در امور مبارزه با مواد مخدر در تهران نيز به پيروی از سياست کشور ميزبان از افشای آمار و بررسی های در زمينه مصرف مواد مخدر در ايران خودداری می کند، در حالی که به نوشته همين روزنامه بيشترين آمار كشف مواد افيونی از ايران گزارش شده است.

در سال 1380 بيش از 54 درصد از كشفيات موادمخدر جهان از ايران بود که انبار 76 درصد ترياك، 19 درصد هروئين و مروفين و 5 درصد حشيش جهان معرفی شده است.

در طول بيش از 2 سالی که از آخرين آمار اعلام شده می گذرد به نظر متخصصان مصرف مواد مخدر در ايران بازهم بالاتر رفته است و بايد رقم 33 درصد رشد سالانه تزريق مواد مخدر و 8 درصد رشد بدمصرفی موادمخدر در هر سال را در آمار سال 80 ضرب کرد و رقمی سرسام آور را به دست آورد.

دفتر نمايندگی سازمان ملل در امور مبارزه با مواد مخدر در ايران در سال 1378 آغاز به كاركرد و وظايف تعريف شده اش عبارت بود از كمك تكنيكی به دولت در زمينه مواد مخدر، پشتيبانی از نيروی انتظامی، تلاش برای كاهش تقاضا و كمك های حقوقی به قوه قضائيه برای بهتر کردن قوانين موجود.

از سال 2000 (1379) با تصويب كنوانسيون مبارزه با تروريسم و به دنبال ادغام دو نهاد متعلق به سازمان ملل، دفتر تهران نيز علاوه بر وظايف خود در زمينه مواد مخدر، وظيفه مبارزه با تروريسم و جرائم سازمان يافته را نيز به عهده گرفت و به همين جهت رازداری اش چند برابر شد!

روزنامه شرق نوشته آنتونيو مازتيلی ايتاليايی تبار نماينده UNODC در ايران در پاسخ دقيق به هر پرسشی در خصوص وضعيت مصرف موادمخدر در ايران سكوت اختيار می كند و صراحتا می گويد؛ "ما شريك دولتيم" و با لبخندی زهردار از خبرنگار می خواهد كه به او حق بدهد كه سكوت كند.

اين بخش از آمار وحشت ديگری را در پی دارد که مربوط به ايدز است که که 67 در صد مبتلايان به آن در ايران با استفاده از سرنگ مشترک مبتلا شده اند که در بين معتادان زندانی رايج است.

ناظران معتقدند مسئولان وزارت بهداشت تاکنون به مردم اعلام نكرده اند كه در تحقيق روی مراجعان اورژانس ها در 85 شهر كشور، هفت ميليون و 613 هزار نفر مصرف كننده ترياك، شيره، هروئين و بويرنورفين شناسايی شد كه چهل درصد آنها بيش از يک سال بود كه مواد مخدر مصرف می كردند.

کارشناس روزنامه شرق اظهار عقيده کرده است که در پس پرده جلسه های كم ثمر مسئولان و ردوبدل شدن گزارش های محرمانه، نه مردم خطر را جدی می گيرند و نه نهادهای فرهنگی، آموزشی و اطلاع رسانی.

اين در حالی است که سازمان ملل متحد در آمار و ابراز نظرهای رسمی خود از دولت ايران به خاطر مبارزات پی گيرش با تجارت جهانی مواد مخدر تجليل می کند و دولت هم در اعلاميه های خود نشان می دهد که هر سال صدها ميليون دلار برای اين مبارزه هزينه می کند و صدها کشته می دهد.

کارشناسان معتقدند به جای اعدام[سالانه حدود صدنفر]، زندان [حدود صد و پنجاه هزار نفر] و عمليات مسلحانه پرهزينه و پرتلفات، می توان از طريق کاهش فشارهای روانی ناشی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی، تقاضای داخلی مواد مخدر را کاهش داد. راهی که پيمودنش برای جمهوری اسلامی دشوار می نمايد.

در تبليغات رسمی جمهوری اسلامی، تجارت مواد مخدر در ايران موضوعی سياسی است و توطئه ای که از سوی دشمنان خارجی حکومت تدارک ديده اند، ادعائی که دليلی برای اثبات آن وجود ندارد و تنها می تواند پوششی باشد برای آنچه مخالفان، ناکارآمدی نظام در مهار ناهنجاری های اجتماعی می نامند.

______________________________________

منابع : روزنامه شرق 29 مهر و فصل نامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی تابستان 1382

Oct 24, 2003

دو خبر باهم!!!-برگرفته از وبلاگ برای دفاع از آزادی

خانم شيرين عبادی چطور تظاهرات خيابانی پذيرفته نيست و خشونت است و لی قطع دست و انگشتان خشونت
نيست و پذيرفته است. شما از چه دنيايی داريد صحبت ميکنيد؟ آيا باز هم مردم را ميخواهيد گول بزنيد و به صندو ق های ورشکسته رای ببريد؟ آيا فريب دادن مردم کافی نيست؟ آيا همه آنهايی که در استفبال شما فرياد ميزدند ( آزادی انديشه با ريش و پشم نمی شه ) خشونت طلب هستند؟ و يا آنهايی که دست قطع می کنند و سنگسار می کنند و خبرنگاران را زير شکنجه می کشند و زنان را به جرم دفاع از خود اعدام ميکنند؟ خشونت به تعريف شما چيست ؟

شيرين عبادي: من کاملا معتقدم که مي توان نظام را از درون تغيير داد
مريم احمدي (راديو فردا): آسوشيتدپرس امروز گفتگويي داشت با خانم شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل که گفته است تظاهرات و درگيري هاي خياباني راه وادار کردن حاکمان اسلامي به کم کردن سلطه شان بر کشور نيست. خانم عبادي گفته است: نظام را مي توان از درون اصلاح کرد. اظهارات خانم عبادي در گفتگو با آسوشيتدپرس کم و بيش نشان مي دهد که خانم عبادي چگونه مي تواند بر فعاليت هاي حقوق بشر در ايران تاثير بگذارد.
خانم عبادي اميد برخي اصلاح طلبان را داير بر اين که رهبري تظاهرات دموکراسي خواهانه را بر عهده گيرد يا گام هاي مهمي براي زير فشار گذاشتن رژيم بردارد، بر باد داده است. خانم عبادي فعاليت هاي ستيزه جويانه و تند را گامي به عقب مي داند و ظاهرا با تلاش براي نرم کردن تدريجي موضع محافل حاکم و تغيير نفسير آن ها از عدالت اسلامي راضي است. خانم عبادي مي گويد:
من رهبر هيچ گروهي نيستم، فقط در خدمت کساني هستم که به کمک نياز دارند. بردن اين جايزه هيچ چيز و هيچ کاري را که قبلا مي کردم، تغيير نمي دهد. برنده جايزه صلح نوبل قول داده است که به تلاش براي ارتقاء حقوق بشر و دفاع قانوني از زندانسان سياسي و ديگران ادامه دهد. خانم عبادي مي گويد: من کاملا معتقدم که مي توان نظام را از درون تغيير داد. زمان تغييرات خشونت آميز در همه جاي دينا به سر آمده است. شيوه سرنگون کردن رژيم ها با توسل به خشونت، متعلق به قرن گذشته است. رفتن مردم به خيابان ها، شکستن پنجره ها، آتش زدن ها، و گاه کشتن ها چيزي را تغيير نمي دهد. فقط عده اي به زندان مي افتند.
خانم عبادي در عين حال به عجز و سرخوردگي بسياري از ايراني ها که خود را در مقابل چالش هاي قدرت فراگير روحانيون غير منتخب ناتوان مي بينند اذعان دارد و هشدار مي دهد که رهبران اصلاح طلب بايد از طريق دادگاه ها، مجلس، و نهادهاي بين المللي به تلاش خود ادامه دهند. در غير اين صورت حاميان خود را در مقابل گروه هاي خواستار شورش از دست مي دهند. خانم عبادي مي گويد: جنبش اصلاحات نبايد گرفتار نااميدي شود. بايد به مردم اميد پيروزي داد. تثبيت شدن نااميدي هنگامي که خطر به خشونت گزاييدن وجود دارد، بسيار نگران کننده است. خانم عبادي که پس از بردن جايزه نوبل و در بازگشت به ايران خواستار آزادي زندانيان سياسي، از جمله روزنامه نگاران و فعالان سياسي شد، مي گويد هنوز واکنشي از رهبري ايران نديده است.
خانم عبادي نظارت کامل بر پرونده مرگ زهرا کاظمي، خبرنگار عکاس ايراني – کانادايي را نيز بر عهده گرفته است. شيرين عبادي مي گويد: شايد در دادگاه حاضر نشود و اين مسئوليت را به همکارانش واگذار کند.
خانم عبادي مي گويد: هرگز وارد رقابت هاي انتخاباتي براي پست هاي سياسي نخواهد شد، زيرا به عقيده او مداقع حقوق بشر بايد هميشه در ميان مردم باشد، بايد صداي کساني باشد که صدايشان شنيده نمي شود. هدف اصلاحات حقوق بشري حکومت هاي هستند و اگر مدافعان حقوق بشر وارد حکومت شوند، بخشي از نظامي خواهند بود که مورد انتقاد آن ها است.

ازسرگيري اعمال مجازات حدود اسلامي عليرغم اعتراض مجامع جهاني به احكام حدود
دادگستري استان خوزستان سه نفر را به جرم سرقت به قطع دست و انگشتان دست محكوم كرد. پيش از اين اعلام شده بود قوه قضائيه بدليل اعتراض جامعه جهاني صدور احكامي از اين قبيل را متوقف كرده است. فشار هاي مجامع جهاني باعث شد از اجراي حدود در ايران كاسته شود. منابع خبري غير رسمي از وجود مصوبه يا توصيه نامه اي از شورايعالي امنيت ملي به دادگاه هاي ايران مبني بر توقف صدور چنين احكامي خبر داده اند. سعيد دهقان حقوقدان و روزنامه نگار در تهران در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: تا آنجا كه ما ميدانيم از نظر عرف قضايي هيچ دستگاهي نمي تواند به قضات حكم كند. موضوع حدود هيچگاه در قانون جزاي اسلامي معلق نشده. تا آنجا كه ميدانيم لايحه اي در دست تهيه است براي بازنگري به قوانين جزايي ولي بعيد است كه در آنجا به مجازات حدود اعتراض شده باشد.

Oct 23, 2003

سوزش اطلاعات آخوندی از زبان 18 مزدورش در خارج کشور ودر رابطه با کنسرت با شکوه همبستگی

کنسرت همبستگی برگذار شد با شکوه هرچه تمامتر.خبرگزاريها گفتند20000 نفر از قول مجاهدين وکسی نه انکار کرد اين رقم را ونه تأئيد واصلا مسئله کسی نبود اين رقم . اگر هوادار مجاهدين وشورا ملی مقاومت باشی خوشحال ميشوی که اين تعداد نفر جمع شده اند ومشخصا جمع شده اند در هواداری از مقاومتی خونبار که برای ساليان سال است چنگ در چنگ شده با يکی از مهيب ترين ،ستمگرترين ،بيرحمترين،سفاکترين و زشتخوترين(اين رژيم آنقدر بد است که انسان کلمه کم ميآورد برای توصيفش)رژيمها درتمامی طول تاريخ بشر (توجه کنيد به جغرافيای ايران
محدود نميشود) وچون چنين اجتماعات سياسی با اين ابعاد و جمعيت کم تشکيل ميشود در خارج کشور،اگر تازه وارد باشی به خارج کشور،انگشت به دهان ميمانی که بابا دست مريزاد که مقاومتی وجود دارد بااين ابعاد و آنطور هم که آخوندها ميگفتند که همه را قلع وقمع کرديم وديگر نفس کشی پيدا نميشود دروغ است نمونه اش هم همين تعداد جمعيت است که جمع شده اند وهمه اشان هم مصمم وجدی هستند که رژيم دستار بندان بايد برود به زباله دانی تاريخ با تمامی مزدورانش(قابل توجه 18 نفر بريده مزدور اطلاعاتی چقال نژاد وشرکا).خوب نگاه کنيد به جمعيت تمامی گردهمايهای سياسی را در خارج کشور در تمامی طول تاريخ مهاجرت ايرانيان به خارجه تا همين امروز، واقعيت اين است که نبوده ونخواهد بود و منظورم نوع سياسيش ميباشد ونه نوع کنسرتيش(با احترام به تمامی کنسرت دهندگان و روندگان ايرانی بدون دخالت رژيم آخوندی).خوب حالا کنسرتی برگذار ميشود تعدادی خوشحال(هواداران مقاومت)،تعدادی بیخيال(درصدی از مردم) وتعدادی گزيده،خشمگين،ناراحت(رژيم ومزدورانش)خوشحالان را که هواداران مقاومت و مردمی تشکيل ميدهند که خوب ميدانند اين رژيم دستار بندان چه کرده با اين مردم ومقاومتش و بيخيالان را هم کسانی تشکيل ميدهند که ميخواهند زندگی کنند وکاری با سياست ندارند واما دسته بدترين بدها ،شريرترين شريرها،دروغگوترين دروغگويان،مفتخوران، راحت طلبان ، فرصت طلبان ،جنايتکاران،آدمکشان ودريک کلام رژيميها(جمهوری اسلامی) ومزدورانش وباز اين دسته آخری دودسته هستند که يکی پاسدار اجرائی ميباشد وديگری پاسدار سياسی وپاسدار اجرائی که خود رژيم است و نوع سياسيش هم همين تفاله ها وانگل هايی هستند که سنگ مخالفت با رژيم را هم به سينه ميزنند در ظاهر ولی در باطن چوب زير بقل آخوند هستند(خو دمونيم،آدم بايد خيلی اشلش پائين باشه که مزدور آخوند بشه) وحال ميرسيم به دسته آخری يعنی بی اشلها.
اطلاعيه ايی ديدم در يکی از اين سايتها به امضاء 18 مزدور وزارت اطلاعات که مدعی هستند مدتی در مجاهدين بوده اند( چون تنفری که من از رژيم جمهوری اسلامی دارم = با تنفر از اين مزدوران،از من نخواهيد رعايت عدل وانصاف را کرده و اطلاعيه اين مزدوران را هم درج کنم، به سايتهای متصل به وزارت اطلاعات مراجعه شود) وبوده اند به غلط در مجاهدين، شمايان خود را نشناخته بوديد،شمايان مجاهدين را نشناخته بوديد،سرشت ها متفاوت ميباشد،درون ها متفاوت ميباشد،شما جنس ديگری هستيد ومجاهدين جنس ديگر وهمان بهتر که به لجنزار دنيای متعلق بخود پرتاب شديد و مجاهدين را احتياجی بشمايان نيست.
و اين جماعت مزدور ( ايندفعه تعدادشان تحليل رفته ،دقيقا مانند پارچه بنجل بعد از يکبار شستشو واز 32 نفر شده اند 18 نفر) اطلاعيه داده است نه در رابطه با جنايات جمهوری آخوندی ونه در رابطه با قتل فجيع هزاران مرد وزن ايرانی در داخل ايران ونه در رابطه کودکان خيابانی در ايران ونه در رابطه با اعتياد در ايران و نه در رابطه بامردم خوری های آخوند و آخوندزادگان و زندانها ودار ها ودرفش ها وشکنجه وغارت و ويرانيهای رژيم اخوندی ونه در رابطه با 25سال خيانت سرورانشان، بلکه در رابطه با کنسرت همبستگی مجاهدين وشورا و پيام رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوی.واقعا اين همه مشکل،اين همه بلايا واين همه مصيبت بر مردمت رفته وميرود وتازه آقايان و خانمها(ميبخشيد، مزدوران) اطلاعيه داده اند که جمعيت 20تا نبوده و 5تا بوده و همگی مجاهدينی بودند که از عراق به آنجا آمده اند و چون تحت محدوديت قانونی هستند از طرف دولتهای اروپايی(خوشحالی مزدور ،تفو بر تو که ننگ جامعه ايرانی هستی)،اسم مستعار کميته فرهنگی درست کرده اند برای خودشان و اراجيف تکراری صد من يک غاز ديکته شده توسط اطلاعات آخوندی وحداقل با اين گونه اطلاعيه دادن ها يک چيز مشخص ميشود(تا ميتوانيد از اينگونه اطلاعيه ها بدهيد) که مشکل شما نه رژيم آخوندی که مجاهدين پر افتخار خلق و شورای سرفراز ملی مقاومت ميباشند ،همانطوری که مشکل رهبر معظمت(خامنه ای) ورئيس جمهورت(خاتمی) و وزير امور خارجه ات(خرازی) و مسئول مستقيمتان(آخوند يونسی ) نيز ميباشد.
آينده از آن مردم ايران است، آينده از آن انقلابيون است ،آينده از آن مجاهدين خلق ايران است و نيروهای مزدور (شما روسياهان و اربابانتان)از صحنه حذف خواهيد شد.

با ايمان به سرنگونی رژيم جمهوری آخوندی
پيروز شورای ملی مقاومت ايران
درود برسازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران

بابک رضوانی23اکتبر 2003


پيام رئيس جمهور مقاومت برای تحريم نمايش انتخابات ورفراندم برای تعغير نظام آخوندی

به نام خدا
به نام ايران و به نام آزادي
هموطنان عزيز,
زنان ومردان آزاده ايران زمين,
جوانان, دانشجويان و دانش آموزان ايران,
معلمان, دانشگاهيان , روشنفكران , پيشگامان آزادي ميهن,
ايرانيان دور از وطن , پناهندگان ايراني , حاميان شريف مقاومت,
سلام برهمه شما,
رژيم آخوندي كه اساس موجوديتش را برنفي انتخاب آزاد ملت ايران قرار داده, « روز جمعه اول اسفند82 » را «روزانتخابات درسراسر كشور» تعيين نموده و با استناد به « ماده 28قانون انتخابات» اعلام كرده است كه «اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي » و «ابراز وفاداري به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه» شرط اساسي براي «داوطلبان نمايندگي مجلس شوراي اسلامي» است(تلويزيون رژيم22شهريور82).
مسخ واژههاي «انتخابات» و «رأي» مردم و توصيف نظام آخوندي و مفهوم ارتجاعي ولايت فقيه به عنوان «نظام مقدس» و «اصل مترقي», بيان كننده جوهره استبداد مذهبي حاكم بر ميهن ماست كه در تماميت آن هيچ عنصر و هيچ بخش منتخب و متكي به گزينش واراده مردم ايران وجود ندارد و هيچ ايراني آزادهيي نيست كه از سلطه اين رژيم خودكامه, خونين جگر نباشد.
ازاين رو, با درود به تمامي شهيدان راه آزادي ايران و تمامي حاميان و فعالان و رزم آوران مقاومت ملي و تمامي زنان ومردان غيور ايراني كه براي حفظ حيثيت و شرف ميهن, ننگ پذيرش ارتجاع و فاشيسم مذهبي را برنتافتهاند, و هم چنين, با آروزي موفقيت براي بيش از 20ميليون دانش آموز و دانشجو و دانشگاهي و فرهنگي و معلم در آغازسال تحصيلي جديد, تحريم نمايش انتخاباتي رژيم آخوندي و «فراخوان رفراندوم درايران تحت نظرملل متحد براي تغيير نظام و ابراز همبستگي ملي » را با توجه به نكات زير اعلام ميكنم: ...
1- آخوندها اول اسفند را روز برگزاري «انتخابات» براي« مجلس شوراي اسلامي» اعلام كردهاند. ياد آوري مي كنم كه دراسفند سال گذشته, انتخابات آخوندي براي «شوراهاي اسلامي» با چنان تحريم قاطعي ازجانب ملت ايران رو به رو شد كه از رأي عمومي به طرد و نفي نظام حاكم چيزي كم نداشت و سركردگان دو جناح اصلي حكومت « انتخابات 9اسفند» را «قهرملي9اسفند» و «زنگ خطر جدي براي مجموعه نظام» و «نه بزرگ» و « عبور از نظام» توصيف كردند(خبرگزاري ايسنا18اسفند81).
2- درهمه جاي جهان, قوانين انتخاباتي براي تضمين انتخاب آزاد مردم وضع مي شوند, اما در رژيم آخوندي نقش قوانين انتخاباتي تضمين تداوم قدرت حاكمان و سلب توان انتخاب آزاد مردم است. تمامي كانديداها بايد «اعتقاد قلبي» و «التزام عملي» خود به ولايت فقيه را «امضا» و «ابراز» كنند, بايد از صافي دواير امنيتي بگذرند و بايد از سوي شوراي نگهبان كه اعضايش منصوب ولي فقيه هستند تأييد شوند. مصوبات «مجلس اسلامي» بايد به صحه شوراي نگهبان برسند و حتي موضوعات مورد بحث آن هم ممكن است به دستور مقام ولايت از دستوركار خارج شوند.
3- شوراي ملي مقاومت در دو دهه گذشته بر« بي اعتقادي كامل و حتي كينه و نفرت اين رژيم ضد انساني به آرمانهاي بزرگي كه در واژه هاي انتخابات و جمهوري نهفته اند», تأكيد كرده و انتخابات آخوندها را «نمايش انتخاباتي» براي آرايش چهره استبداد مذهبي ناميده است. اكنون جناحهاي رژيم همين واژه ها را درمورد انتخابات آخوندي به كار ميبرند و باندي كه اكثريت مجلس غصب شده را درچنگ دارد براي «چانه زني دربالا» اعلام ميكندكه «جبهه مشارکت در انتخابات نمايشي شرکت نمي کند» (همبستگي 26شهريور82).
4- شوراي ملي مقاومت, به نفي انتخابات آخوندي بسنده نكرده و در طي ساليان بر جنبه اثباتي موضوع, يعني ضرورت اعادهحق حاكميت به ملت ايران از طريق مراجعه به آراي عمومي, تأكيد ورزيده است. نخستين كلمات برنامه شورا و دولت موقت, كه روز 5مهر 1360انتشار يافته است, بر «وظيفه انتقال حاكميت به مردم ايران و مستقر ساختن حاكميت جديد ملي ومردمي» تأكيد مي كند. شوراي ملي مقاومت «برقراري نظام سياسي مبتني بر اراده و حاكميت مردم را وجهه همت خود قرار داده» و بر آن است كه «حاكميت ملي از طريق اعمال اراده آزاد شهروندان تحقق مي يابد». در مورد ايران آينده نيز شورا «آراي عمومي» را « اساس مشروعيت نظام آينده كشور» دانسته و تأكيد ميكند كه « قانوني كه ناشي از مرجع قانونگذاري كشور نباشد صحت و اعتبار نخواهد داشت» (طرحهاي شورا براي خودمختاري كردستان-17آبان62 و در باره رابطه دولت موقت بادين ومذهب- 21آبان64).
5- طي دو دهه گذشته, هرگاه كه رژيم آخوندي يا جناحي از آن در ترفند هاي تبليغاتي خود از رفرم و اصلاحات دمزده است, شوراي ملي مقاومت, آنها را به پذيرش «انتخابات آزاد» درچارچوب حاكميت مردم (ونه ولايت فقيه) فراخوانده و تأكيد كرده است كه «شوراي ملي مقاومت ايران معيار تشخيص استحاله‌طلبان قلابي از اصلاح‌طلبان واقعي را تحميل كردن انتخابات آزاد بر‌اساس اصل حاكميت مردم به رژيم مي‌داند. پس خاتمي يا هركس ديگري كه مدعي اصلاح‌طلبي است، بايد در سرلوحه برنامه خود بر نفي ولايت فقيه و ضرورت برگزاري انتخابات آزاد تكيه كند»(قطعنامه اجلاس شورا - 25فروردين 1378).
6- امسال نيز در بيانيه30تير شورا تصريح شده است كه « تا آنجا كه به شوراي ملي مقاومت بر ميگردد, مسئول شورا پيوسته تأكيد كرده و ميكند كه اگر رژيم انتخابات آزاد را بپذيرد ديگر مقاومت به اين صورت موضوعيت نخواهد داشت . اما رژيم تا كنون جز با افزايش سركوب و اعدام. پاسخ نداده است. زيرا خوب ميداندكه با اولين انتخابات آزاد, شكست و سرنگونيش از طريق آراي آزاد مردم قطعي است»(30تير82).
7- درهمين راستا, ازسوي مقاومت ايران, تحريم نمايش انتخاباتي رژيم آخوندي و فراخوان رفراندوم در ايران براي تغيير رژيم استبداد مذهبي را كه خواست اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران ونشانه همبستگي ملي آنان است اعلام ميكنم. از ملتها و دولتهاي آزاديخواه جهان و وجدانهاي بيدار انساني و مراجع ذيربط بين المللي به خصوص سازمان ملل متحد و دبيركل آن ميخواهم كه از اين خواست ملت ايران وتحميل آن به نظام نامشروع حاكم حمايت كنند.
8- تلاشهاي رژيم آخوندي براي توليد سلاح اتمي ,كه به دنبال روشنگريها و فراخوانهاي مقاومت ايران, به درستي مورد توجه جهاني قرارگرفته است, براي بقا و تحميل استبداد مذهبي صورت ميگيرد. «رفراندوم تغيير نظام درايران» در وراي مسأله اتمي, گرهگشاي تمامي مسايل نشأت گرفته از اين نظام نامشروع و مسأله سرنوشت تمام اقشار و طبقات وگروهبنديهاي ملت ايران است و بايد تحت نظر ملل متحد انجام شود. اين , يك اتمام حجت براي تغيير مسالمت آميز نظام استبداد مذهبي است و مطمئنا ايران آزاد فردا, ايراني غيراتمي و عاري ازسلاحهاي كشتار جمعي خواهد بود.
9- اكنون كه حكومت آخوندي و بالاترين مقامهاي آن به خاطر نقض معاهدات منع توليد سلاح اتمي و پرونده انفجار تروريستي در آرژانتين با اخطار و پيگرد بين المللي مواجهند, ضرورت بازگشايي پرونده هاي بيش از 450عمل تروريستي اين رژيم در خارج ايران را خاطرنشان مي كنم. آخوندها در داخل كشور نيز به قتل عام 30هزارزنداني سياسي , قتلهاي زنجيره يي, كشتار كشيشان مسيحي و جناياتي مانند شكنجه وقتل وحشيانه خبرنگاركانادايي ايراني تبار(خانم زهرا كاظمي) دست مي زنند و نبايد درسطح بين المللي با مماشات روبه روشوند. هشدارهاي مقاومت ايران دراين زمينه و در باره خطربنيادگرايي وتروريسم وزنستيزي اين رژيم, به بيش از دو دهه قبل برمي گردد و جهان اكنون حقانيت اين هشدارها را تأييد ميكند. بگذاريد يادآوري كنم كه 7سال پيش در گردهمايي بزرگ ايرانيان درلندن شخصا تصريح وتأكيد كردم كه «در برابر چنين رژيمي جز قاطعيت راه ديگري وجود ندارد. اين قاطعيت نه فقط يك وظيفه اخلاقي و انساني، بلكه دقيقاً يك ضرورت سياسي و تاريخي است كه آينده دموكراسي و توسعه و صلح به آن بستگي دارد. اين‌جاست كه مسأله زنان و جنبش برابري با مبارزه عليه ارتجاع و بنياد‌گرايي پيوند مي‌خورد. چرا كه زنان نه‌فقط پيشتاز جنبش برابري، بلكه هم چنين، نيروي اصلي توسعه و صلح و عدالت اجتماعي هستند».
10- سركوب اعتراضات مردم و توطئه و اعمال فشار عليه حاميان مقاومت و پناهندگان ايراني, نمي تواند صداي اعتراض يك ملت به پاخاسته را خاموش كند. وقاحت آخوندها در بي اعتبار كردن كلمات, نميتواند نسلهاي جوان را از تاريخ پرافتخار مقاومت ملي جدا كند. جوانان و نوجواناني كه امروز در ميهن ما به مدرسه و دانشگاه مي روند, فرزندان ملت رشيدي هستندكه يكصد سال پيش بر استبداد و مشروعه خواهي ضد ايراني وضداسلامي شوريده و «استبداد زير پرده دين» را «بدترين نوع استبداد» توصيف كرده است. يكصد وبيست هزار شهيد مقاومت در برابر استبداد مذهبي, برهمين حقيقت تاريخي گواهي ميدهند. مقاومت و اراده ملت ايران براي نيل به آزادي, بر سركوب و تروريسم آخوندي پيروز مي شود.

سلام بر آزادي
زنده باد همبستگي ملي كليه اجزاي ملت ايران
مريم رجوي
25مهر1382

Oct 22, 2003

جوانان کمونيست(حزب کمونيست کارگری)شماره 112

اين نشريه بصورت پ د اف برای من فرستاده شد هم برای خواندن وهم شايد برای گذاشتن در وبلاگ ملت ومنهم بعلت مسلح نبودن به اين سلاح ،آنرا مستقيما از سايت جوانان کمونيست عاريه گرفتم.
اينجا را کليک کنيد

Oct 21, 2003

عزم جزم اتحاديه قرارداد طلبان اروپا برای نجات جمهوری جنايتکاران آخوندی

در خبرها آمده است که اتحاديه اروپا مرکب از وزرای خارجه انگليس ،فرانسه وآلمان به ايران اشغال شده توسط جنايتکاران عمامه بسر، سفر کرده اند برای مذاکره(ثبات جمهوری اسلامی=نجات منافع دولتهای اروپائی) پيرامون برنامه هسته ای جمهوری جنايتکاران تا صحبتی داشته باشند با دايناسورهايی( ودقيقا دايناسور بعنوان جانورانی متعلق به گذشته ومنسوخ شده) که بزبان فارسی صحبت ميکنند.طرف صحبت من اصلا جمهوری جنايتکاران نيست چرا که ما بعنوان ايرانيانی مئسول(هر کس به اندازه درک وفهمش از مسائل سياسی) در قبال تحولات آتی در خانه پدريمان(منظورم نوع مزدور اجاره ای عليرضا نوری زاده نيست،چرا که خانه پدری آن مردک، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی جناح دوم خرداد ميباشد) تا اينجای کار فهميده ايم که تنها وتنها يک زبان قابل فهم است برای دايناسورهای حاکم بر وطنمان ايران وآنهم زبان زور ميباشد وبس، طرف صحبت من ما خود ايرانيانی هستيم که در خارج کشور مستقر شده ايم موقتا ونگاهمان به ايران وقلبمان تاپ تاپ کنان برای ايران وگوشمان تيز درمقابل شنيدن نام ايران وتعغيب ميکنيم تمامی تحولات مثبت ومنفی را در ايران وآزادانه مينويسيم،حرف ميزنيم،و افکارمان را بيان ميکنم بدون اينکه ترسی داشته باشيم که فکرمان را بو کرده باشند حراميان(مزدوران وزارت جهنمی اطلاعات)که چرااين اتحاديه اروپا اينقدر خوب ومامانی شده در مقابل جنايتکاران حاکم بر ايران ومهمتر انگليسی که در مسئله عراق دست در دست وهماهنگ وهمگام با آمريکا میآمد وعزمش جزم بر سرنگونی دولت سابق عراق بود،حال نقش نصيحت کننده را پيدا کرده است برای کسانی که صد درجه بدتر از دولت سابق عراق بوده اند در گذشته وهستند در حال وخواهند بود در آينده درمقابل مردم اسير ايران .راستی چرا؟ مگر اين حکومت (جمهوری جنايتکاران آخوندی) کم جنايت در حق همان حقوق بشری که اين آقايان وخانمهای اتحاديه اروپائی سنگش را به سينه ميزنند، کرده است در مدت همين 25 سال در حاکميت؟ تاريخ ايران زمين را ورق بزنيد،مرور کنيد سطر سطر،بخوانيد کلمه به کلمه، جمله به جمله ،هجی کنيد، تحليل کنيد،زير ذره بين ببريد،زير ميکروسکپ بگذاريد،چه کسی جنايتکارترين بوده است در حق مردم ايران بعنوان يک ايرانی(ايرانيان)؟جواب در يک کلام، اداره کنندگان ايران زمين يعنی وحوش جمهوری اسلامی ايران. حال من اينرا(نه من نوعی) ميفهم،تو ميفهمی ، همگان بدون غرض ومرض سياسی ميفهمند، دوست، رفيق،خواهر ،برادر،مادر،پدر، کوچک ،بزرگ ،هموطن همه اينرا می فهميم که اين دايناسورها بزرگترين خيانت وجنايات را در حق مردم ايران کرده اند و ميکنند وخواهند کرد وارتجاع تشريف دارند و حتی انرژی اتمی را هم نه برای استفاده های مردمی و صلح طلبانه و خيرخواهانه ،بلکه برای ثبات ودوام حکومت خود ميخواهند وهمانطوری که از اسمشان بعنوان ارتجاع بر می ايد متعلق به گذشته هستند و با مردم ايران همخوانی ندارند بايد بروند واينرا هم اتحاديه استعماری اروپا فهميده است ولی خوب آيا اين آقايان جانشين خلفی دارند برای اين جايگزينی؟ نداشته اند تا بحال،خاتمی و دوم خردادش را آزمايش کردند(بی بته تر از آن بود که اين آقايان فکر ميکردند) جواب نداد.گنجيها وحجاريانها وديگر مارمولکهای ملی مذهبی هم که خردتر از آنی بودند که بتوانند در صحنه سياست ايران قدی علم کنند ودر صحنه می ماند شورای ملی مقاومت ايران وخيلی از نيروهايی قلبشان بطور واقعی برای ايران ميزند و تعدای پراکنده(متعاسفانه) و تعدای هم منسجم وما نيروی قابل توجهی هستيم در صحنه سياسی ايران ولی اتحاديه اروپا ما را نميخواهد وآخوند ها را ميخواهد برای حفظ منافع مردم خودش، برای رفاه کودک وجوان وميانسال وپير خودشان ، برای داشتن بهترين امکانات تفريحی وتجملی برای مردم خودش وبرای قراردادهای ميلياردی اسارت باری که با جمهوری جنايتکاران منعقد ميکند، ولی مردم ايران چه گناهی کرده اند؟کودک ايرانی چه گناهی کرده؟کارگر،کشاورز،فرهنگی چه؟اتحاديه اروپا بنا به مصالح مليش ما را نميخواهد ،ما بِه نيستيم وإه هسـتيم ولی ما بايد خودمان، خودمان را بخواهيم، دوست داشته باشيم .اختلافات را کنار بگذاريم. مذهبی،کمونيست،سازمان من ،حزب شما،گروه فلان ودسته بهمان همه وهمه عاملی است برای تفرقه وفاصله بين ما خودی ها،تمامی اين اختلافات سطحی در يک ايران آزاد ودمکراتيک قابل حل ميباشد.امروز فقط اتحاد(شامل حال توده،اکثريت،دوم خردادی داخلی وخارجی،و ساواکيها وشکنجه گران رژيم ستمشاهی سابق نميباشد).شورای ملی مقاومتی وجود دارد وجبهه همبستگی ملی را هم اعضای شورا از موضع خيرخواهی وبن بست شکنی عرضه کردند وبايد بپيونديم با حفظ اصول خودمان به اين جبهه همبستگی. تنهائی ،ما تنها يک شخص، گروه وسازمان هستيم ولی جبهه ای، جبهه ای هستيم متشکل از دهها وصدها و طبيعتا چاقويمان هم تيزتر است در صحنه سياست.بعنوان يک نيروی سياسی آگاه به مسائل روز، فردا ها هيچ عذر وبهانه ای نداريم در پيشگاه مردم ايران.تشتت وپراکندگی ما مساوی است با طولانی شدن عمر حکومت اين جنايتکاران عمامه بسر.

با ايمان به سرنگونی جمهوری جنايتکاران آخوندی
درود بر همبستگی تمامی نيروهای دلسوز وآگاه
Babakrezvani@hotmail.com
21 اکتبر2003

Oct 20, 2003

مصاحبه روزنامه الرای اردن با خانم مريم رجوی بعنوان رئيس جمهور برگزيده مقاومت

سايت آفتاب گردان

تجمع20 هزارنفری ايرانيان در دورتموند ودر خواست رفراندم

خبرگزاری مستقل زاگرس

اسلام در ايران زمين-علی معصومی

سايت شورای ملی مقاومت ايران

پاسخی کوتاه به درفشانيهای جديد اکثريت در رابطه باشيرين عبادی-داود شمسائی

سايت جبهه همبستگی خلق

يورش سياسی سپاه پاسداران ومساله تحول در ايران-يزدان حاج حمزه

سايت شورای ملی مقاومت ايران

Oct 17, 2003



جايزه صلح نوبل در خدمت تداوم خشونت در ايران-فدائی قهرمان اشرف دهقانی

سايت چريکهای فدائی خلق ايران

Oct 15, 2003

گزارشی از مراسم استقبال مردمی از خانم شيرين عبادی

در جريان اين استقبال مردم با دادن شعارهای مردمی "توپ،تانک،بسيجی ديگر اثر ندارد"و "خاتمی شرمنده"و"زندانی سياسی آزاد بايد گردد"و"ايران آزاد بايد گردد"انتظارات خود را از خانم عبادی نشان دادند، حالا خانم عبادی اين گوی (حمايت مردمی) واين هم ميدان(حقوق پايمال شده بشر در ايران).بیصبرانه منتظر روزی هسـتيم که استقبال ميليونی مردم از رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوی را در ايران شاهد باشيم.
ب.رضوانی
سايت روشنگری را کليک کنيد

نوبل پاپ فدای نجات اصلاح طلبان شد

سايت کوروش عرفانی

چند سئوال فوری از خانم شيرين عبادی-مهرداد بهيار

سايت ديدگاه ها

اهدا جايزه نوبل به خانم شيرين عبادی تاکيد مجدد اتحاديه اروپا...-داود شمسائی

سايت ديدگاه ها

Oct 14, 2003

جايزه صلح نوبل وخانم شيرين عبادی

جايزه صلح نوبل را به خانم شيرين عبادی دادندو رقبايش هم آقای پاپ بودند ورئيس جمهور چک واينکه اين خبر مثل بمب در جامعه ايرانی صدا کرد.تعدادی را خوشحال وتعدای را هم ميشود گفت حيرت زده.خوشحالان اين جايزه صرفنظر از خود خانم عبادی(شورای ملی مقاومت و خانم ميرهاشمی هم تبريک گفتند) ميتوان دوم خردادی های خارج کشوری دانست،از توده ايها واکثريتی ها تا تمامی دودوزه بازان خارج کشوری و ييلاق وقشلاق کنندگان و نان حقوق بشر خورانی مانند عبدالکريم لاهيجی و با تيپا پرتاب شده گانی مانند دلقک دربار خاتمی ابراهيم نبوی ومورد داخليش رئيس دانا(شده رئيس کميته استقبال از خانم عبادی) و هزاران مور وملخ بلاتکليف وسرگردان دوم خردادی مانند گنجی وآقاجری(اين دو تا حتما حسادت هم خواهند کرد به خانم عبادی) بودند وحتی يکی از اين بريده مزدوران(کاسه داغ تر از آش) از مجاهدين گسسته وبه وزارت اطلاعات پيوسته (هادی شمس حائری) خانم عبادی را کانديدای رياست جمهوری هم کرده واستدلال اين دسته هم اينست که خانم عبادی ايرانی ميباشد واينکه زن ميباشد واينکه سرنگونی طلب نيست(اين بايد دليل اصليشان باشد) و از داخل ايران آمده و وطرفدار حقوق زنان وکودکان ميباشد وخلاصه برای اين تيپ ها يک نوع فخر فروشی به سرنگونی طلبان ميباشد ودسته ديگر تقريبا قريب به اتفاق آنرا باج دهی از طرف اتحاديه قرارداد طلبان اروپا(ژاک شيراک جزءاولين تبريک دهندگان بود) به جمهوری ُملاءها واصلاح طلبان دانسته اند همانطوری که چندين وچند جايزه به پاسداران فيلمسازشده مانند مُحملبافها(پدر ودختر)و کيارستمی دادنند و دادن عضويت به علی دائی در تيم بايرن مونيخ(باور کنيد من هنوز مانده ام تحت چه شرايطی علی دائی بعنوان يک فوتباليست ميتوانست درتيمی به عظمت بايرن مونيخ توپ بزند) و بار ديگر جنگ بين سرنگونی طلبان از يک طرف و کفتاران داخلی وخارجی جمهوری جنايتکاران از طرف ديگر بالا گرفت.
با توجه به اينکه خانم عبادی 56 ساله ميباشد وديروز هم بدنيا نيامده(مثل انگليسی زبانها)و از بدو تولد جمهوری جنايتکاران آخوندی هم در ايران بوده وشاهد تمامی جنايات اين سفاکان ُدون از جمله دوم خردادی ها هم بوده وشاهد کشتار تمامی آزاديخواهان از کشتار کردستان تا ترکمن صحرا و 30 خرداد 60 وبعد تابستان67 وتا همين امروز هم بوده و دم برنياورده، من ميگويم از اين امامزاده هيچ معجزه ای برای حقوق بشر در ايران برنخواهد خواست و بازی ديگری برای فريب مردم ايران به رهبری اتحاديه اروپا ودر رقابت با آمريکا در پيش است پس بهوش باشيم خانم عبادی وجايزه اش نه به مردم ايران ونه به کودکان ايران ونه به زنان ايران بلکه به اصلاح طلبان حکومتی در ايران وزائده های خارج کشوريش تعلق دارد و امتحانش را پس داده است خيلی پيش ها مگر اينکه جمهوری جنايتکاران رااز صدر(خمينی دجال کفن پاره)تا ذيل(پاسدار وبسيجی های جنايتکار) محکوم کند وبه صف سرنگونی طلبان بپيوندد.

بابک رضوانی13 اکتبر2003
babakrezvani@hotmail.com

پرده های پندار و صخره های واقعيت -کاوه فروزان

سايت شورای ملی مقاومت ايران

خانم شيرين عبادی مقاومت ايران زمين بر سر پل صراط! ايستاده است-همنشين بهار

سايت جبهه همبستگی خلق

اندر قضيه جايزه صلح نوبل وبرنده اش-دکتر زری اصفهانی

سايت جبهه همبستگی خلق

Oct 13, 2003

وبلاگ برای دفاع از آزادی و شيرين عبادی

بازديد اشخاص ضد مجاهد،خمينی صفت از اين وبلاگ موجب ايست قلبی خواهد شد.زمان بازديد من از اين وبلاگ سرودهای انقلابی مجاهدين در مورد سردار شهيدمان موسی خيابانی مو را براندام انسان راست ميکرد.قسمت جمعه،18مهر،1382 را نگاه کنيد

جايزه صلح نوبل ورشوه به اصلاح طلبان حکومتی-بهروز حفيقت فر

اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابی

ما وجبهه همبستگی-عزيز پاک نژاد

سايت شورای ملی مقاومت ايران

شيرين عبادی،جايزه صلح نوبل وصدای مردم ايران-نيلوفر بيضايی

سايت پيک ايران

جايزه صلح نوبل2003-بهرام رحمانی

سايت پيک ايران

جايزه صلح نوبل وزوزه ی آدمخوران-فرزاد جاسمی

سايت پيک ايران

جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی

وبلاگ گل کو

پيام آور صلح-علی ناظر

سايت ديدگاه ها

جايزه نوبل صلح وهوشياری برای جنبش انقلابی.آيدا ايرانی-نيما ايرانی

اخبار سياهکل

مقبره خمينی( دجال کفن پاره) را آتش زدند!

اخبار سياهکل

تبريک به خانم شيرين عبادی-زينت ميرهاشمی

سازمان چريکهای فدايی خلق ايران

Oct 12, 2003

نامه سرگشاده به افسانه نوروزی به بهانه جايزه صلح نوبل-مهرداد بهيار





خواهر عزيزم افسانه نوروزي كه نميدانم تا چاپ اين مطلب طبق قوانين اسلام عزيز و مترقي زير سايه دموكراسي اسلامي اعدام شده ايد يا خير ! ولي اگر نشده ايد، بدانيد كه اين جا در خارج از كشور و به ويژه در پاريس عروس شهرهاي دنيا ( انهم چه عروسي !!!)، همه به فكر شما بودند اللخصوص خانم شيرين عبادي كه مشغول ديدن فيلم هاي رسيده از جمهوري اسلامي بود ( در كادر جشنواره سينماي ايران اتفاقا و واقعا بطور اتفاقي و غير منتظره برگزاركننده اين جشنواره كه تا بيست و يكم اكتبر طول ميكشد، دولت فرانسه و شهرداري پاريس است و در شب افتتاحيه اش هم باور كنيد بطور كاملا تصادفي سفير جمهوري اسلامي در فرانسه حضور داشت) شدند و به ايشان خبر يا حكم برندهگي جايزه اول مسابقات سياسي ايدئولوژيكي ديني نوبل را دادند. همه خوش باوران، با شنيدن اين خبر بسيار مسرتبخش، با خويشتن خويش از خوشحالي به هوا جستند و خوشبختانه سالم بزمين بازگشتند و پس از چند بار بدور اطاق گشتن منتظر شدند كه سركار خانم عبادي شايد يك كلام از افسانه ي نوروزي بگويد كه نگفت گه نگفت (بازهم اتفاقا براي ايشان اين جلسه را گذاشته بودند و احتمالا و شايد قرار بود به شماهم اشاره اي بشود! من حدس مي زنم البته!)، همه ي خبرنگاران حاضر در جلسه قرار بود از جلسه بحث و گفتگوي ايشان در باره وضعيت زنان در ايران خبر تهيه كنند كه خبر بردن بليط ايشان را دادند پس همه به ايشان هجوم بردند و نزديك بود ايشان زبانم لال زير دست و پاي خبرنگاران حلال بشوند!!!، چرا ؟ معلوم است كه اين جايزه ارزشش خيلي بيشتر از صدهزار بشكه نفت است،قيمت جان يك ملت كه نيست!!!، (البته اگر قيمت يك بشكه نفت را سيزده دلار حساب كنيم !!! و تازه مگر چه ميشود كه امسال جايزه را به كسي بدهند كه واقعا چندين سال است در يك مملكتي كه پروانه فروهر ها را، زهرا كاظمي ها را پس از شكنجه، بدون رودرواسي با ان وضع فجيع تكه تكه ميكنند و هر چه بخواهيد چاقوكش اسلامي دارد، دارد زور ميزند كه به جهان ثابت كند كه زن در اسلام خيلي با ارزش تر از كنيز است (چقدرش را من نميدانم !) و اصولا جايگاه زن و ارزش هاي واقعي زنان در ايران عزيز اسلامي شده خيلي خيلي خيلي بالاست و دموكراسي واقعي يعني اسلام و اسلام هم يعني دموكراسي و اين دو بي هم شبها خوابشان نمي برد!!! و من نوعي اگر روزي از اسلام اشكال بگيرم اشكال از من است وبنابراين مثل سلمان رشدي مهدورالدم محسوب ميشوم.



مي بينيد خانم افسانه خانم، اينگونه شد كه يكبار ديگر دست استكبار جهاني از استين جايزه نوبل در امد و نگذاشت كه خانم شيرين عبادي كلامي هم از شما بگويد و باز ما مانديم و جمع اوري امضاء براي تومارها براي جلوگيري از اعدام شما! ايشان حتي از داستانها و افسانه هايي كه در ايران دموكرات در باره سنگسار زنان نقل مي شود هيچ سخني به ميان نياوردند!!! در عوض از اهالي بيت امام خامنه اي و رفسنجاني و رهبران نازنين ديگر جمهوري اسلامي خواستند كه با ايشان متحد بشوند براي حقوق بشر! ( معنا ي اين حرف براي من اينست كه تا پيام ايشان بگوش رژيم برسد ده ها زن ديگر مثل شما بجرم تجاوز به مرد نامحرم اعدام يا سنگسار شده اند و چندين هزار دختر بچه ديگر درست زير گوش و جلوي چشمهاي از حدقه درامده و مجهز به شرم و حياي اسلامي حضرات به امارات متحده عربي صادر شده اند و يا زير دست و پاي اقايان به فاحشگي افتاده اند، (خاتمي عزيزم هم كه به تمام معني يك فيلسوف جنتلمن و دموكرات و مسلماني واقعي و رهرو خط امام و از طايفه اقايش و مولايش امام خميني است، فعلا وقت و حوصله ندارد اين گونه مسائل پيش پا افتاده را!!! بررسي كند و يا اصلا برويش بياورد و احتمالا اين مسائل مي ماند براي نسل هاي بعدي دموكراتهاي اسلامي !!). خب ببينيم اين خانم شيرين خانم عبادي كه از طرفداران فيلسوف اعلم اقاي خاتمي بوده اند در پاريس چه ميكردند!! جانم براي شما بگويد: ايشان در حال كيف كردن از ديدن فيلم هاي بزرگان علم و ادب و فرهنگ و هنر بسبك جديد دموكراسي، اسلامي ايران، دوستان، همراهان و همسفرانشان، همفكرانشان، همرزمانشان مثل خانمها تهمينه ميلاني، رخشان بني اعتماد ( هردو از به به گويان فرمايشات اقاي خامنه اي درباره استكبار جهاني و هجوم فرهنگي و تبليغاتچي هاي پر و پا قرص امامزاده خاتمي) و اساتيدي چون داريوش خان مهرجويي مسلمان شده، محسن خان مخملباف (سردارتيمسار فرمانده دانشگاه سينما و هنر بسبك اسلامي) با فيلم بسيار با ارزش و هنري سياسي و جالب بايكوت كه حتما ميدانيد در زندان عادل اباد شيرازو با شركت زوركي محكومين سياسي ساخته شده، ابوالفضل خان جليلي(جان جانان، ايشان هم از تكبيرگويان اقايشان خامنه اي است و گويا همين اقا بوده كه خواب مي بيند كه خدا سناريست شده و برايش فيلمنامه نوشته!!) مسعود طلايي كيميايي (خان خانان و از شاهدان و سردمداران و سناريو نويسان اتش سوزي در سينما ركس ابادان كه بعنوان دستخوش رياست شبكه دو را بايشان واگذار كردند) و مهمتر از همه اقاي شهرام خان گل گلاب (ناظري) كه افتخارش دستبوسي اقايان عمامه دار است و سالي حداقل دوبار جايزه سفر به پاريس را گرفته و كارگزاران گوش به فرمان جمهوري اسلامي، در سالنهاي عظيم، كنسرت هاي ...رنگ كني برايش ميگزارند. از اين عزيزان هنرمند غير سياسي ولي واقعا هنرمند!!!!! و فعلا عاقبت بخير شده بگذريم. ( يك فقره هم سخنراني و جلسه بحث و گفتگو براي سركار خانم برنده جايزه پيش بيني شده بود البته بي روسري) به نام هايي مثل حضرتش اقاي احمدسلامتيان ( معرف حضورتان كه هستند!!!)، و اريك رولو نويسنده مشهور لوموند بر ميخوريم كه يكي از بزرگترين خدمات اين اخري به تاريخ گهربار ايران اينست كه براي اولين بار افتخار معرفي اقاي خميني را به جهانيان در يك صفحه كامل در روزنامه معتبري مثل لوموند (آنموقع بسيار معتبربود!) را دارد كه درست روزي كه روان شاد سعيد سلطانپور در سالن سن ژرمن د پره سخنراني داشت رهبر و ناجي بزرگ اسلام را در اين نشريه معرفي كرده بود و البته هنوز دشمنان فرنگي اسلام مثل همين فرانسوي هاي نجس، (اخر براي اين دسته از هنرمندان! فرانسويها و اصولا اروپائيها و حتي امريكائها جزو ممالك استكباري محسوب نميشوند!! صد البته اگر فيلمشان به جشنواره اي دعوت بشود!) ايشان را به نوفلو شاتويشان دعوت نكرده بودند، و من كاملا بياد مي اورم كه اين شماره لوموند توسط بچه هاي گروههاي مسلمان در آن سالن شلوغ دست بدست ميگشت. همچنين بايد از حضور فعال جناب اقاي يان ريشارد در اين جشنواره ياد كرد كه ايشان هم در مقام رياست بخش زبان فارسي دانشگاه پاريس، در باجگيري از رژيم حاكم بر ايران خيلي هنرمند هستند و از اسلام اسلام ترند (فعلا!)



اما و اما بايد از اين خانم ها و اقايان هنرپرور و هنرمند و ازاديخواه و اسلامدوست و عاشق دموكراسي و بخصوص از سركار خانم شيرين خانم، سئوال كرد امثال اين جشنواره كه به همت عالي دولت فرانسه، شهرداري پاريس و شركتهاي چندمليتي الف و توتال و الستوم و ... هرسال برگزار ميشود و امسال هم شد اولا چگونه توانست از ايران فيلمها را خارج كند؟؟؟، دوما شما چگونه اجازه داديد كه در مهد ازادي! بعضي از اين فيلمها سانسور بشوند؟؟؟ و سوما چرا صدايتان در نيامد و يا از خودتان سئوال نكرديد كه چرا از فيلمهاي كيانوش عياري، ناصر تقوايي، امير نادري و بهرام بيضايي هيچگاه هيچ صحبتي به ميان نمي ايد ؟؟؟ و در اين فستيوال هيچ فيلمي از انها نمايش داده نشد؟؟ بزعم شما اين است معناي دفاع از ازادي ؟؟؟ خودتان بهتر از همه جواب اين سئوالات را در جيبهايتان داريد ( منظورم خرج سفرهايتان است كه به پول ايران ثروتي ميشود مگرنه؟) و لابد با خودتان ميگوييد فعلا كه ما خر مراد را سواريم و دولت بزرگواري همچون فرانسه پشتيبان ما، پس گور پدر هرچه بچه كنار خيابان خواب و زن سنگسار شده و اعدامي و هر چه جوان معتاد و يا فراري از ايران و متقاضيان پناهندگي از كشورهاي نامسلمان كه خودكشي را به بازگشت به ميهن اسلامي ترجيح ميدهند، و اپوزيسيون واقعي خارج و داخل كشوري،بعد هم ملت بزرگوار است و فراموش مي كند و ما را مي بخشد از كجا معلوم شايد هم در حكومت بعدي با تجربياتي كه داريم عزيزتر هم بشويم!!!



سئوال ديگرم از دوستان اپوزيسيون است كه چگونه است كه با اين عجله و بدون كمترين تحليلي از اين موضوع كه ميتوانست باعث سربلندي و افتخار همه ايراني ها بشود ( مثل ان اول ها جايزههاي بيشمار اقاي كيارستمي جاده صاف كن نهضت گفتگوي تمدنها بخوانيد گفتگوي شركتهاي خجالتي چند مليتي!!! با جمهوري اسلامي در فستيوالها، ولي حالا اين جشنواره ها انقدر شورش را در اورده اند كه حتي به نوه اقاي مخملباف هم جايزه مي دهند ببخشيد به دختر كوچولويش!! بعدهاهم به نوه هايش، صد البته اگر هنوز جمهوري اسلامي سركار باشد! و يا امدن امام راحل از كره ماه و يا ظاهرشدن اقاي خاتمي در نقش بزرگمرد دموكراسي، اكثر ايراني هاي تحصيلكرده و متفكر را از خوشحالي گيج و منگ كرده بود)، به همه و بخصوص به مردم در بند و بخصوص به زنان تحت ستم ايران، تبريك و تهنيت ميگوييد. حداقل كمي صبر و حوصله و متانت بخرج بدهيد و بعد حكم صادر كنيد! خدا را چه ديديد شايد از سال ديگر هرساله يك جايزه نوبل براي يكي ديگر از قهرمانان دموكراسي بسبك اسلامي ايراني در نظر گرفته اند. و شايددختر كوچك خانم شيرين عبادي!! يا از دوستان، اشنايان و يا همسايگان اقاي احمد سلامتيان ... يا سرداران شجاع پاسدار مامور اعدام بسبك دموكراسي اسلامي در كردستان يا در دانشگاههاي ايران و حالا پشيمان، و طرفدار صلح و بخشش عمومي و دموكراسي اسلامي جوايز نوبل را يكي پس از ديگري درو كنند!!! انهم وقتي كه اتفاقا (باور كنيد كاملا بگونه اي اتفاقي و تصادفي) دارند از يك جشنواره تبليغاتي هنري در پاريس و شبهاي دراز بحث و گفتگوي بعد از نمايش فيلم ها در كافه ها و بخرج جيب ملت ايران لذت ميبرند!!! (اين جلسات بحث و گفتگوهاي اخر شب خيلي هم گران در ميايد، ضرب بفرماييد به تعداد شبهاي فستيوال كه از دهم سپتامبر شروع شده و تا بيست و يك اكتبر ادامه دارد !! يعني يكماه و نيم، خب دارندگيست و برازندگي ديگر!).

جايزه سينمايي كه نيست كه تا جمهوري اسلامي سركارست جشنواره هاي اروپايي به خانواده محترم اقاي مخملباف يا دوستان،اشنايان، سگها و گربه ها و در و همسايه هايشان بدهند و اين اقايان سياسي شكنجه شده بوسيله اين شكنجه گر هنرمند در زمان چريك بودن ايشان، از ترس يا به هر دليل ديگرصدايشان در نميايد.



باري، خواهرم، خانم افسانه خانم نازنين، بگذاريد اين بازيگران سياسي شما را و هزاران هزار افسانه نوروزي، زيبا كاظمي، شهناز، كودكان خيابان خواب و ... را از ياد ببرند اما در ذهن ما اين چهره پردازان سياست باز، هيچگاه فراموش نخواهند شد و روزي بايد جوابگوي بازماندگان عزيزاني مثل شما و نسلهاي بعد باشند.

و باز بدانيد هنوز هستند كساني كه برايشان انسانيت و شرافت انسان بودن، هنوز مهم تر از كسب مشتي دلار به خون مردم درمانده ايران اغشته شده، است.

و اخر اينكه اين را بدانيد، شمارا دوست ميداريم و هميشه بيادتان هستيم.



مهرداد بهيار


Oct 11, 2003

کارکردهای دوگانه اختصاص جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی

خبرگزاری مستقل زاگرس

اطلاعيه شورای ملی مقاومت ايران در رابطه توجه به حقوق زنان وکودکان وخانم شيرين عبادی

شورای ملی مقاومت ايران

Oct 10, 2003

عجب شهزاده ی گشنه گدايی-شهريار داد ور

آقای رضای پهلوی مصاحبه ای داشت با آقای انوشیروان کنگرلو. خبرنگار صدای امریک. ا کنگرلو ابتدا از ( ثروت ) خاندان پهلوی می پرسد. « شاهزاده » می گوید: این ها سند سازی ست – مدرک رو کنید!.....
در بخش دیگری از مصاحبه گنگرلو می پرسد: آیا بهتر نیست « شاهزاده » یک دستگاه مستقل خبری و رسانه ای داشته باشند؟ شاهزاده که خسیس است هزینه ی دست یابی به قدرت و تاج و تخت را از َقَبلِ مبارزات مردم ایران می داند و می گوید: فعلا از همین امکانات موجود استفاده می کنیم تا بعد اگر لازم بود ....!
آنچه می آید نگاهی ست به این مصاحبه.



عجب شهزاده ی گشنه گدایی







عجب شهزاده ی گشنه گدایی
که کس نشنیده چون او پادشاهی
بدین خسّت به خاکِ مُلک دارا
که از خسّت فُتد شلوارش از پا
هزینه می نمی آرد به گفتار
به تبلیغ از چه باشد نصف این کار-
که او بر مسند قدرت نشیند.
فلاکت و انهد صدرت نشیند.

چنان بی هّمت از مال اش سخن گفت
که گویی شب گدایی کرد و صبح سّفت
« گمانم شب به جای نان و سبزی
خورد باد هوا بریان به لرزی
گمانم ماه و سالش با سرانگشت
حساب ار که شود آید به یک مشت
یکی نان خشکه یا قدری مویز است
که در پیش خوراک موش ریز است .»
به یادم آرد آن افسانه ها را
که همت سر بُد از شاهان گدا را


چرا پندارم این که او چنین است؟
ز گفتارش مرا بر داشت این است.

از او پرسیده شد شهزاده را کی
بیاید خود یکی پیغام بر پی
« که تا تبلیغ گردد جمله رأی ات
به یک جا بر نمایی کار و سعی ات
در این کار از تو این تصویر آید
که آینده تویی جز تو نشاید
چنین گر پا شوی مردم به انظار
ببینندت که چون آیی به بازار
به عریانی نه در حایل به گفتار
از این رو می کنی جلوه به کردار
پسند آیی مگر با زور تبلیغ
پس آنگه برکشی از دست خود تیغ


ولی شهزاره اهل سود و سودا ست
نه اهل راستی یا دل به دریاست
حساب قدرت از مال اش جدا نیست
به سود اندر شود دل بر خطا نیست
چو می داند که فردا در « گمان » است
چو تیری که ش نشسته – در کمان است
رها چون می شود ناید به تعبیر
نشینید بر هدف – یا سو – به تغییر؟
لذا شهزاده گوید با زرنگی
اگر چه می کند قدری ( درنگی ) –
که یعنی – خوب گفتی – بد نگفتی
ولی اما ..... درون من نجشی
مرا دل دل به نرخ هر دلار است
که یعنی سود و سورایم به کار است
چرا باید سیاست راه یابد
به کاری که – م پس آنگه آه آید
اگر فردا نباشد تاج و تخت ام
و یا یارم نباشد « بوش » و بخت ام
چرا باید ببازم من در این راه
ز هستی وا شوم؟ بر سر کشم کاه ؟
رسانه غصه ی تبلیغ ما نیست
چو گوش هیچکس برجیغ ما نیست
چو می بینی رسانه هست بسیار
نباید خود هزینه کرد درکار
هزینه از قبال جان مردم
به کار آید از آن سر تا به این دُم
چه حاجت اختصاص یک پیام بر
چو « بوش » و ولفوتیز – م هست رهبر



از او پرسیده مال و منال ات؟
ز میراث پدر باشد دلار ات ؟
بگفتا مدرکی باید شما را
که من شرمنده سازم هرگدا را
مرا میراث او جز نام او چیست؟
چو من یک لاقبا در این جهان کیست؟
من از ارث پذر چیزی نبردم
و یا از مال مردم هم نخوردم
اساساٌ آن پدر با خاندان اش
ز اشرف تا همه قوم و کسان اش
چنان با سادگی پیوند خوردند
که در غربت ز بی چیزی بمردند
همه میراث من از روی حرف است
که یعنی « کبک من سر توی برف است »
چنین ارثی که از بابا به جای است
نه میراث این که گنج دیر پای است
مرا ارثیه ی بابا به از خلق
که مکنت به بود از جامه ی دلق.
استکهلم
اکتبر 2003

Oct 9, 2003

هادي سرا

آرزوهاي خوب براتان دارم. همه تان را به اينترنت ميسپارم. چقدر مطالب جالب و
چقدرتر مطالب دري وري؛ احمقانه ؛ فرصت طلبانه؛ اصلاح طلبانه؛ دوم خردادي
و بيست و هشت مردادي و چهارآباني و هشت ارديبهشتي و هفده تيري و يازده مهري
و پنجم آذري و سيزده شهريوري .. روي اين اينترنت هست. يک روز خالي براي جشن
سقوط جمهوري اسلامي نگذاشته اند.
هادي سرا

بر ايرانيان گريه مکن

بر ايرانيت گريه مکن
بر ايرانيان اشک مريز
هنگامی که
انديشناک شان می يابی.
بر ايرانيت اشک مريز
هنگامی که به زانو در می آيند
کارد در استخوان وبند در گردن.

بر "ايرانيت"اشک مريز،
نگاه کن:اينک،اوست که خيز برمی دارد!
نگاه کن: اوست که ديگر باره خيز برمی دارد!

شهامتش را بازمی يابد
می غريود
ودرنده وحشی(تماميت جمهوری اسلامی)را
به نيزه آتشين(سلاح رزمندگان مجاهد خلق)
فرو می کوبد.

از مجموعه ترانه های تلخ ميهن
يانيس ريتسوس شاعر
احمد شاملو مترجم
به همت سوسن آرام
نوشته های داخل پرانتز از آن بابک می باشد

Oct 7, 2003

بر ايرانيان گريه مکن-سوسن آرام

سايت روشنگری

Oct 6, 2003

احتمال اعدام افسانه نوروزی درچند روز آينده در ايران تحت حاکميت جنايتکاران

سايت زنان در ايران

Oct 4, 2003

دختر «حسني» خود کشي کرد

«حميده حسني» دختر امام جمعه اروميه در پي مصدوميت ناشي از سوختگي در بيمارستان جان سپرد. يك منبع رسمي آگاه در اين باره گفت: اين زن كه متأهل و داراي فرزند است در پي آتش سوزي در باغ شخصي مصدوم شده كه به علت شدت جراحات درگذشته است.
در پي اين اتفاق حسني امام جمعه اروميه به صداوسيماي مرکز آذربايجان غربي مراجعه کرد و گفتگويي تلويزيوني گفت:« بعلت حرام بودن خودکشي در اسلام در هيچ يک از مراسم دخترش شرکت نخواهد کرد». علت اقدام حسني در دست بررسي است.

peykeiran

خبر تکمیلی راديوفردا

Oct 2, 2003

پاسخ راوا به شهرنوش پارسی پور-سايت راوا

اين نوشته ممکن است مقداری کهنه شده باشد ولی درعين حال حاوی نکات جالبی است در مورد کاسه های داغ تر از آش وطنی که اسم مخالف برخود گذاشته و از سيد خندان حمايت ميکردند وهنوز هم بعضیهاشان شرمسارانه توجيه ميکنند و برخی ديگرشان بازی کی بود ؟کی بود؟ من نبودم ، بهترين بازی دوران بچگیشان بود و بزرگساليشان است .با ايمان به سرنگونی جمهوری جنايتکاران آخوندی.



Oct 1, 2003

در رابطه با نوشته خانم زری اصفهانی و آقای نويد اخگر

من شخصا از جمله کسانی هستم که معتقدم ما هرچه آتش داريم بايد بر سر دشمن تمامی مردم ايران يعنی رژيم ضد بشری خمينی بريزيم ونه يک کلمه زياد ونه يک کلمه کم . امريکا واسرائيل وديگران در حال حاضر حتی مسئله ماورای فرع من هم نيستند واين را من از سازمان پر افتخار مجاهدين ياد گرفتم و حتی اگر نوشته ای هم در رابطه با حزب به اصطلاح کمونيست وکارگر داشتم بخاطر اين بود که آن آقايان وخانمها از هول حليم قدرت با سر و آگاهانه شروع کردند زدن به مجاهدين ودر عوض دوستی با سرکوبگران در رژيم ضد خلقی شاه به زباله دانی تاريخ پيوسته و اميدوارم ما هم با الگو قرار دادن مجاهدين بدانيم که چه کسانی بايد بروند و چه کسانی بايد زير آتش مداوم ما قرار گيرند به عنوان غاصبان حق حاکميت مردم ايران و يک معذرت خواهی شخصی به خانم زری اصفهانی به خاطر عدم د رج نوشته اش در کنا ر نوشته آقای نويد اخگر.

مرگ بر رژيم ضد بشری بجا مانده از خمينی دجا ل
درود برمرد ميترين جانشين شورای ملی مقاومت ايران

بابک رضوانی اول اکتبر2003
babakrezvani@hotmail.com

نوشته خانم زری اصفهانی به وبلاگ ملت وجوابيه اش به آقای نويد اخگر

خدمت دوستان عزيز خروش ملت. من مرتب به وب لاگ شما سرميزنم به دليل اينكه شما را هوادار شوراي ملي مقاومت ميدانم. امروز ديدم كه نوشته اي از آقاي اخگر را كه در سايت جبهه همبستگي درج شده بود و راجع به نوشته قبلي من در اين سايت بود درج كرده ايد كه البته چون مقاله من نيست براي خواننده مفهوم نخواهد بود كه جريان چه بود. لذا از حضورتان استدعا ميكنم كه نامه قبلي مرا هم كه اين نوشته آقاي اخگر در واقع جوابي به آن بوده چاپ كنيد و درضمن اين نوشته را خواهشا درج كنيد. جريان قضيه اين بوده است كه من تاكنون فقط دو مقاله در مورد نوشته هاي آقاي اخگر نوشته ام .يكي در سايت ديدگاه بود وعلتش هم اين بود كه آقاي رحمان كريمي كه شاعري شناخته شده و هوادار مجاهدين اند مصاحبه اي با نشريه مجاهد داشت و گفته بود كه هنرمندان خاك كف پاي رزمندگان اند ( كه البته حرفي بسيار فروتنانه و درست است) اين آقاي اخگر برداشته بود و تمام نشريه مجاهد و اين شاعر گرامي به فحش هاي سياسي بسته بود كه چرا هنر را دربرابر تفنگ به زانو در آورده است!!! و يا چنين چيزي من به عنوان هوادارمجاهدين به اين نوشته اعتراض كردم چون في الواقع هم توهين به نشريه مجاهد بود و هم به آقاي كريمي به عنوان شاعر هوادار سازمان. نامه دوم كه درسايت جبهه همبستگي روز يكشنبه گذشته چاپ شد در جواب به نوشته اي بود از آقاي اخگر كه گفته بود اپورتونيسم راست در سازمان مجاهدين وشوراي ملي مقاومت بصورت نهاد در آمده است و علتش را هم با كلي توضيحات اين را گفته بود كه نشريه مجاهد شعري از آقاي اسماعيل خويي ( شاعر) چاپ كرده بود. و بالاي همان نوشته نامه اي بود به رئيس جمهور اسرائيل كه سرتا پا اداي احترام و دورد و اينها بود. اين دو نوشته( يكي متهم كردن سازمان مجاهدين و شورا به اپورتونيسم راست ) صرفا به دليل چاپ شعريك شاعر معروف و قديمي و دومي خوش آمد گويي هاي غليظ به رئيس جمهور اسرائيل و دشمن خلق فلسطين و آنهم در حا ليكه اين آقاي اخگر خودش را نيرويي ماركسيست ميداند بسيار سوال برانگيز و عجيب آمد و به عنوان هوادار سازمان مجاهدين لازم دانستم كه دربرابر اتهامات اپورتويستي و راست بودن و اين نمونه ها كه قبلا هم زياد در درگيري با آقاي قدرخواه (عضو شوراي ملي مقاومت ) و سرپرست سايت ايران ليبرتي آمده بود جوابي بنويسم. كه آن جواب را هم ضميمه اين نوشته ميكنم كه شما مطلع شويد كه قضيه چه بوده است. به نظرمن به عنوان هوادار سازماني كه آنرا نيروي محوري جنبش ضد رژيم ميدانم و در شرائط فعلي مبلغ آن هستم و همه جا به عنوان يك فرد سياسي و يك روشنفكر برااي حمايت هرچه بيشتر و گسترده تر آن در داخل ايران بخصوص سعي و تلاش ميكنم نوشته هاي آقاي اخگر كه هربار به عنواني و با بهانه اي به سازمان وشورا گيرميدهند و اصرار دارند كه خطوط راست و اپورتونيستي درآن بيابند البته براي من قابل تحمل نيست و احتمالا براي هر هواداري كه مجاهدين را و شورا را تنها راه حل آينده ايران ميداند اين سم پاشي ها قابل تحمل نخواهد بود و در حد حداقل يك جواب به خودم و ديگر هواداران حق ميدهم كه جلوي اين نمونه سم پاشي ها ي ناجوانمردانه بايستند و به آنها ميدان جولان ندهند. نامه ام را در ادامه كپي كرده ام . اگر متن فارسي قابل خواندن نبود لطف كنيد و به من اطلا ع دهيد
با آرزوي پيروزي خلق قهرمان ايران به پيشتازي سازمان پرافتخار مجاهدين خلق
موفق باشيد
زري اصفهاني



اين نامه اي است كه درجبهه همبستگي از من در جواب به نوشته آقاي اخگر ( نهادينگي اپورتونيسم راست در شورا و مجاهدين ) چاپ شده بود



نويداخگر كاشف بزرگ اپورتونيسم و خطوط راست در مجاهدين و شورا وهمچنين صلح و امنيت و دموكراسي دررئيس جمهور اسرائيل
راستش آدم گاه به نوشته هاي خنده آوري برخورد ميكند كه نمي فهمد جك اند وبراي خنداندن ملت يا يك نوشته جدي وسياسي و از آن جمله نوشته ها و كلمات گاها قصار آقاي نويد اخگر است. كه ايشان به قول معروف كادر همه جانبه اند و مثل آچار فرانسه به درد هر كار و بازكردن هر گره و مشكلي ميخورند. از جمله گره هايي كه ايشان هميشه با تحليل هاي ديالكتيكي نابشان كه خود هگل و ماركس را انگشت به دهان ميگذارد باز مي كنند.همراه با لغات خيلي پرطمطراق و سنگين وزني هستند كه البته بيشتر هم براي يافتن نهادينگي يا چنين چيزي ( كه گاها آدمهاي نرمال مثل من نميتوانند بخاطر بسپرند !!) در مواضع راست و همچنين اپورتونيسم راست و يك چنين چيزهايي باز( كه سنگين اند و پرطمطراق) ايشان البته هميشه اين راست را و اپورتونيسم را و نهادينگي و اين چيزا هاي قلمبه سلمبه را اول از همه در مجاهدين كشف ميكنند و بعد در شورا و در انتها در همه نيروهاي چپ وراست و وسط!! ايشان را من اسمشان را گذاشته ام سوپر چپ( بروزن سوپرمن يا اسپايدر من و اين ها) چون درست سربزنگاه مشكلات تحليلي و ديالكتيكي بخصوص در رابطه با مجاهدين كه ازبخت خوش آقاي سوپرچپ شعري را چاپ كرده اند جايي از شاعري يا مصاحبه اي با شاعري انجام داده اند و خلاصه گناه كبيره اي ( درمذهب ديالكتيكي سوپر چپ ها ) انجام داده اند ايشان سرميرسند و بلافاصله يعني 24 ساعت نگذشته از مشكل آنرا تحليل ميكنند و با پست سوپرمن ميفرستند بطور اتفاقي !!! كاملا اتفاقي براي سايت جبهه همبستگي و يا باز بطور اتفاقي وكاملا اتفاقي براي سايت اشراقي !!! .( اگر البته ايشان يعني آقاي اشراقي مثل كارلوس معروف ويا زرو جايي گم نشده باشند و سرسايت و بساطشان باشند وچون هميشه مشغول تحليل از نو ع ديگرش در مورد سيما و مجاهدين و مذهب و روسري و اينها باشند) . خلاصه اين آقاي سوپرچپ سريعا يك تحليل از كوله مباركش بيرون مي كشد و سرضرب همه مشكلات اساسي جنبش را و همه اشكالات ( چي بود نهادينگي ؟؟!!) مجاهدين و شورا و چپ ها را حل و فصل ميكند و ميرود سراغ زندگي و كسب وكار خويش تا باز مشكل نهادينه اي از اين دست باز گريبان مجاهدين را بگيرد و ايشان پروازكنان مثل سوپرمن يا سوار اسب زرو خودش رابرساند به مشكل . البته اين تنها مشكل مجاهدين و شورا و چپ ها نيست كه ايشان بايد به دادشان برسد بلكه مشكلات جناب آقاي رئيس جمهور اسراييل ( موشه فلا ن ! باز من يادم رفت چي بود؟؟) را هم البته ايشان بايد حل و فصل كند با درود هاي بي پايان و با اميد به سلامتي و پيروزي آن مقام !!! . و چنان هم قربان صدقه اين مقام بلند بالا ( يعني رئيس جمهور ضد خلقي ترين كشور دنيا و حامي بد ترين نوع نسل كشي و ويراني و اشغالگري و بهترين دوست امپرياليسم و در گذشته بهترين حامي رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي و دشمن سرسخت مبارزين فلسطين ( چپ و غير چپ )) ميرود كه آدم در ميماند كه او دارد جك ميگويد يا واقعا كار سياسي ميكند. نگفتم ايشان آچارفرانسه هستند وهر مشكلي را چنان فوت آب اند كه اساسا يك دقيقه را نبايد تلف كنند. حالا اگر جايي ديدين كه جرج بوش دركنگره دچار مشكل شد يا رئيس جمهور كلمبيا با چريك ها مساله داشت و آقاي اخگر براي حل آن مشكل پيدايش نيست بدانيد كه ايشان حتما كامپيوترش خراب است يا يي ميلش كار نمي كند وگرنه حتما يك تحليل دست اول براي جناب مستطاب آقاي جورج بوش ويا رييس جمهور محترم و محبوب كلمبيا با درود هاي بي پايان و با آرزوي سلامتي آنها مي فرستاد تا مشكل آنها را هم حل كند. جدا كه چقد ر خو ب است كه آدم چنين سوپرمني ( يا سوپرچپي ) باشد. خدا به ايشان عمر طولاني و كامپيوتري سريع و لغاتي سنگين و وزين عنايت فرمايد. آمين