آيا مجاهدين نيز جام زهر می نوشند؟ارسال شده توسط همنشين بهار
در تاريخ ُپر فراز و نشيب ايران زمين، در بسياري از مواقع " الف خوب است " با ُمغالطه منطقي ، ُمبدل شده به " خوب الف است " . سپس جز َمدح و ثنا و توصيف ِ آن خوب که مساويست با َاِلف و " هرچه آن خسرو کند ، شيرين کند " َحرفی و سخنی در کار نبوده است . اين واقعيت دارد که خانم رجوي که در برابر فاشيسم مذهبي ، ايستادگي نموده وپرچم مقاومت را دردست گرفته اند عزيز و بسيارهم عزيزهستند ، اما حقيقت از خانم رجوي عزيزتراست
--------------------------------------------------------------------------------
يکبار مسئول اول مجاهدين در نشست بزرگ ِ رزمندگان اين سئوال را از جمع ميپرسد که " برای ِ اينکه منحرف نشويم چه تضمينی وجود دارد ؟ تضمينِ مجاهدين در چيست " ؟ پس از شنيدن پاسخ های گوناگون خود اضافه ميکند که " تضمينِ مجاهدين در خود ِ مجاهدين است " و اين توضيح را ميدهد که اگرروز و روزگاری من ، مسعود رجوي پايم را کج گذاشتم ، با اين رژيم مستبد و مردم فريب ساخت و پاخت کردم ، به آرمان شهدای راه آزادی پشت نمودم . . . در آنصورت بر همه شماست که بدون يک ذره درنگ بر خيزيد ، عليه من بر خيزيد . در اين هنگام که برخلاف معمول کسي کف نزد وی عصبانی شد و گفت درست همين جاست که می بايد به نشاط امده و کف ميزديد ، ای خواهران و برادران تضمين مجاهدين ، در خود ِ مجاهدين است
--------------------------------------------------------------------------------
پيش ازاينکه در مورد پيام خانم مريم رجوي و کنسرت باشکوه ُمشتاقان آزادی ايران زمين در " ُدورتمند " ُپرسشی را مطرح کنم ، اجازه ميخواهم حاشيه رفته و به " نظم به اصطلاح نوين جهانی " ! که خود را در ميان آوار " ديوار برلن " و " برجهای نيويورک " جاسازی کرد ! و نيز به " ِگردباد يازده سپتامبر " گريز بزنم چرا که َگرد و ُغبار ِ آن آواراست که برهمه چيز نشسته وهمه راهها و بيراهه ها به آنجا ختم ! ميشود
اگرچه دراين شرائط که از آسمان فلک سنگ فتنه ميبارد ، همواره يک ندای درونی مرا به سوی آزاديخواهان ميهنم رهنمون ميشود، امايادآور ميشوم مجاهد و مبارز نيستم چراکه کلمات طيبه و معاني غائی نهفته درآن ُحرمت دارند ضمناانتقاد و ُنسخه پيچي در صلاحيت ِ منی که بيرون گود نشسته و در ميانه ميدان حضور ندارم ــ نيست ، تنها به طرح ِابهامات می پردازم
--------------------------------------------------------------------------------
پس از خيمه شب بازی يازده سپتامبر که طالبان نفت و ُدلار ، شمشيرها را از رو بستند و هيئت حاکمه آمريکا و ُملا حسنی های حزب جمهوريخواه ! دست افشان و پای کوبان ! در مقابله با بحران دروني و فزاينده جامعه اين کشور، ميليتاريزه کردن اقتصاد وافزايش سرسام آور بودجه نظامی را جشن گرفتند وبراي جلوگيري از يک بحران تمام عيار اقتصادي در داخل ونيز منحرف کردن توجه آمريکائيان از مشکلات عميق اجتماعی ، به خارج مرزها و به سوی دشمنان خارجی نشانه رفتند ـــ همه چيز، براستی همه چيزدگرگون و " ُکن َفيکون " شد
بالاخره تشييع جنازه ُاسلوب هاي کهنه و پايکوبی برای " نظم نوين جهانی " ، جهانی شدن اقتصاد و سرمايه و سوارشدن بر خر ِ گلوبلوزيشن ! به زمينه چينی و آتش تهيه نياز داشت والزامات خاص خويش را می طلبيد . آنچه پس از ِگردباد يازده سپتامبر شاهديم تنها زير و رو شدن معادلات و به هم خوردن آرامش در اينجا و آنجای عالم نيست ، محصول آن همه گرد و خاک ! تنها در" ديپلماسی خيانت شده " در بستن ُغل و زنجير ِ تروريسم ! به دست و پای آزاديخواهان ، در رذالت های اخلاقی آيات عظام ايران گيتی که از مدتها پيش نيزنيروهای انقلابی را کنار باندهای مافيائی و مرتجع عهد بوق ، چيده و فله يی محکوم می کردند ، در جنگ های شبه زرگری و سازش های آشکار و پنهان دولت های به اصطلاح لائيک و غير مذهبی اروپا بااستبداد دينی در ايران و حتی درقربانی کردن جنبش حق طلب و پيش روئی که برای جدائی دين از دولت مبارزه ميکند ، خلاصه نمی شود
پس لرزه های زلزله شوم ۱۱ سپتامبرواين " رايشتاک ِ جديد " به پر و پای اصول ُمَسلمی چون
شرط ِ خارجی به اعتبار مبنای درونی وارد عمل ميشود
نيز پيچيده و آنرا زير ضرب ! گرفته است . گوئی در پيامد لشکرکشی های آزاديخواهانه ! جناب بوش و بلر که همه دنيا را َمَچل کرده اند ، شرط خارجی خودش را به مبنا تحميل نموده و آنرا ُهل ميدهد ! اکنون از عام به خاص بيائيم
--------------------------------------------------------------------------------
پيش از لشکرکشي به عراق نيز مثل روز روشن بود که رژيم حاکم بر ايران ، براي قفل کردن و آش و لاش شدن ارتش آزاديبخش ، َدم ِ آمريکا و انگليس را ديده و به آنان دخيل بسته است
زمانيکه جنگ در گرفت ، آخوندها که حتي از قتل عام مجاهديني که زخم نبردهای پيشين برجسم وجانشان بود ـــ نگذشتند ، خدماتشان را در ماجراي افغانستان به ُرخ ِ متفقين ! کشيده و درحاليکه با برگه حکيم و سپاه بدرنيز بازي ميکردند ــ با پيش شرط عدم دخالت ! طلبکارانه ضربه زدن به مجاهدين را به آمريکا حواله دادند . آمريکائيها هم سنگ تمام گذاشتند و" قربة الي آخوندها " ! در يک شب نود تا صدوبيست بار پايگاهاي مجاهدين را بمباران کردند ، آنهم در جنگی که فرزندان ايران حتی به اندازه شليک يک تير در آن نقش نداشتند . . . و بدين ترتيب خلع سلاح تکليف شد
فردا و فرداها که مردم ايران بدانند فرزندان دليرشان درارتش آزاديبخش َعطای ِسلاحی را که بيگانه آقابالاَسرش باشد ، به ِلقايش بخشيدند وبه ارزشها و استقلال ِ خويش تکيه کردند ودرحاليکه از در و ديوارفتنه و دسيسه مي باريد، با برخوردهاي ظريف وهشيارانه ، سياوش وار به قلب آتش رفتند احساس ُغرور ميکنند
رژيم خمينی سر مست از باده خلع سلاح ! در حاليکه مذاکرات مجاهدين و آمريکا را پس از بمباران ، زاغ سياه مي پائيد ، زير پای فرانسه هم که سرش در ماجراي عراق بي کلاه مانده و به جاي پاي سياسي - اقتصادي در خاورميانه محتاج بود ، نشست و دولت شيراک را که به دلائل ديگر نيز پی ِ قدرت نمائی و کابوی بازی بود ــ برای يک معامله کثيف استعماری عليه مجاهدين ِقلِقلک داد
فرانسه پس از يازده سپتامبر خود را از هر زمان ديگر تنهاتر ميديد
مناطق نفوذش در آفريقا ، مبدل به کانونهاي بحران، قحطي ، بيماري و کشمکش هاي بي پايان نظامي شده و در پايگاههاي َعربي اش نيز آمريکائيها دست اندازي کرده بودند بعلاوه در شوراي امنيت نيز برايش تره اي خرد نمي شد ، به همين دليل بخصوص پس ازبورشدنش در عراق ، از ايران با منابع نفتي سرشار و بازارهفتاد ميليوني اش نمي توانست دل ِبَکند و اينرا آخوندها هم که برای " کابوی بازی در پاريس " اين پا و آن پا می کردند ، بو ُبرده بودند . کارشناسان قراردادهای اخير رژيم ايران با فرانسه را با معاهده استعماری و ننگين " دارسی " كه بعدازيك قرن که از تصويب آن ميگذرد، هنوز دامنه زيانهايي كه به ملت ايران وارد كرده ، به تمام و كمال مشخص نيست - مقايسه می کنند
ِابتلاء مجاهدين با ضربه فرانسه پايان نيافت . فراخوانی که شورای ملی مقاومت از مدتها پيش در تاريخ ۱۳ آبان هشتاد و يک ، داده بود و تک خالی در برابر گزارش چهل و يک صفحه ای وزارت خارجه آمريکا ، نيز بشمار ميرفت ، کارگر نيافتاد ! و فشارها و بامبول های بعدی دولت آمريکا نشان داد که شيراک که در جنجال پاريس جار ميزد " حاجی انا شريک " ! جائي نمي خوابيده که آب زيرش را بگيرد ! و علی رغم تضاد منافعش با بوش و بلر و اوقات تلخی از اوضاع عراق ، در" کابوی بازی پاريس " دست تنها نبوده است
گوئي ابر و باد و مه و خورشيد و فلک ِ استعماری و ارتجاعی در کار بودند تا کار مجاهدين را يکسره کنند و لااقل به ُمحاق برند
در نقطه مقابل ِ مردم شريف ايران که قلبشان با آزاديخواهان بود و کلافه و نگران بودند، اضداد مقاومت ايران ، پاشنه کش های استعمار و ارتجاع پا به پاي آخوندهاي عمامه دار و بي عمامه از ضربه خوردن مجاهدين به وجد آمده ، جار زنان و هورا ِکشان به اين سوو آن سو دويدند و جشن گرفتند . گرچه ديپلماسي انقلابي مقوله اي ست شناخته شده ويک نيروي انقلابي ميتواند با اعتماد به نفس و درايت به ان وارد شود و نمونه هاي تاريخي مثل صلح ُ ُحدَيبّيه - نرمش هاي آگاهانه علي در جنگ صفين - صلح امام حسن با معاويه - داستان ولايت عهدي مامون عباسي - صلح برست ليتوفسک - سخنرانی لنين در ۲۳ اوت هزار و نهصد و هيجده در موزه پلی تکنيکال - برخوردهاي هوشي مينه با فرانسه و آمريکا - مفاد سری در پيمان معروف هيتلر - استالين بر سر تقسيم لهستان - پذيرش اسرائيل از سوی سازمان آزاديبخش و . . . نشان ميدهد که گاه ( در کوتاه مدت ) منافع يک نيروي مردمی با دشمن روي هم مي افتد ، بااين وجود، برخلاف کسانيکه به دليل ايمان و اعتماد به رهبری مجاهدين ، دلشان ُقرص بود بسياری از مردم ـــ دل نگران بودند ، اينجا و آنجا گفته ميشد که آمريکا ذکر و فکري جز اينکه مجاهدين فاتحه اصول و ارزشهاي خويش را بخوانند ، نداشته و جز به تسليم کشيدن آنان نمي انديشد و در حاليکه آنها را با دست پيش مي کشد و با پا پس ميزند ، مستقيم و غير مستقيم نشستن سر يک ميز را با ُمهره های خودش وامثال رضا پهلوي و مايکل لدين و راب سبحاني و . . . تکليف ميکند
همه اين نگراني و دل شوره ها بجا نبود و مجاهدين حق داشتند بگويند شما بيرون گود نشسته ايد و دستتان از دور بر آتش است و رزمندگان آزادي را که در قلب و کوران ابتلاء هستند ، تمام و کمال حس نمي کنيد ، اصلا حس نمي کنيد
يک نيروي مسئول که هزاران نفرازافرادش در گروي شرائط به غايت پيچيده ، قمر در عقرب و سفيده تخم مرغي ِ کنوني در عراق تحت اشغال آمريکا به سر مي برند ، عراقي که خود آمريکائي ها در آن امنيت ندارند وهر آن احتمال بدترين شق ممکن نيز ميرود ـــ نميتواند و نبايد بي هوا سخن گفته و بي ُگدار به آب بزند ، ارتش آزادي بخش اکنون بر سر ُپل ِ صراط ايستاده است ! ُپلي که از مو باريکتر ، از شمشير تيز تر و از آتش سوزنده ترست و اگر " صبر جميل " و برخوردهاي سنجيده مجاهدين و رهبري پاکبازش که از حماسه هاي خاموش هزار سينه سخن دارند ـــ نبود ، رژيم آخوندي تا کنون هزار بلا بر سر ارتش آزادي بخش آورده بود ، همه را َدم ِ تيغ ميداد ، کشته و زخمی را به بردگي مي گرفت و دجالانه شهر به شهر به تماشا مي برد
آينده نشان خواهد داد که مجاهدين از اصول و ارزشهاي خويش ذره اي ُعدول نکرده اند
--------------------------------------------------------------------------------
اکنون بعد از اين مقدمه چينی راهي ُکنسرت ُدورتموند مي شويم . اين کنسرت ِ با شکوه راعلاوه برهنرمندان ميهنمان ، گروهاي موسيقي و سخنرانانی که از استراليا، دانمارک ، انگليس ، ُبلغارستان، نروژ ، ترکيه، يونان ، سوئد ، اردن و آمريکا و . . . آمده بودند ، نيزهمراهی ميکردند . نفس برگزاري چنين اجتماع عظيمي بي ترديد با فداکاري و مايه گذاري صدها انسان شريف همراه بوده است که شب و روزشان را بهم دوخته اند تا تضادهاي گوناگون و رنگارنگ آن را حل کنند ، همين نکته به ظاهر کوچک نشان از ريشه دار بودن مقاومت ايران زمين دارد و من با تمام وجودم ايمان دارم اگر هزار بار اين شجره طيبه را تبر زنند و َارّه کنند ، باز خواهد روئيد ، اين درخت تنها نيست ، ماه و زمين و آسمان با اوست دشمنان شوراي ملي مقاومت ايران نيز ميتوانندبه جاي " جوش زدن " و يا لجن پراکني و فرافکني در روزهائي چون ۴ آبان ، ۹ آبان ، ۲۸ مرداد و بخصوص ۱۳ خرداد روز رحلت بنيانگزار قتل عام سال شصت وهفت و . . . مقاومت ايران را " دماغ سوخته " ! کنند و از هر طريقي که ميتوانند دار و دسته خويش را جمع کنند تا مشخص شود " يک من ماست چقدر کره دارد " و سيه روي شود هر که در او ِغش باشد
وقتي در خارج کشور با اين همه توطئه و زد و بند ، اين اجتماع عظيم تشکيل ميشود ، در فرداي بيداري و آزادي ايران زمين شاهد زيباترين همدلي ها وهم آوائی ها خواهيم بود . ُرويدا َيسفر الظلام بگذار اين شبهای سياه بگذرد
--------------------------------------------------------------------------------
همآوائی با مردم به جان آمده در داخل کشوربا ُسرود ِ يار ِ دبستانی آغاز شد و با دريايى از پرچمهاى سبز و سفيد و سرخ و رفراندوم برای تغئير رژيم ِ جهل و جنايت ، زينت يافت . با اين حال آنچه دراين ُکنسرت گذشت ، به دلائلي که مي گويم شبهه برانگيزهم بود ، چه بسا اين حالت واکنش همه کساني باشد که بر خلاف مجاهدين با خودسپاری به رهبری عقيدتی و اتصال به نقطه خارج از خود ـــ فاصله دارند
در کنسرت دورتموند به جزسخنان آقای " براون بک " سناتور جمهوريخواه ايالت کانزاس و عضوارشد کميته روابط خارجی سنای آمريکا ، افراد ديگر نيز به بيان نظرات خويش پرداختند . درست است که سخنرانها نظرات خود راچه ما موافق باشيم چه نباشيم بيان ميكنند ودر حرفها و نظرات خود آزاد هستند و كسي نمي تواند براي آنها تعيين كند كه چه بگويند ، اما وقتی آن آقاي سياه پوست ِ آمريکائی ِ طرفدا ر ِ " ديک چينی و رامزفلد " در ُنطق خويش فرمايش ميکنند راه حل ايران از( راه حل ) عراق می گذرد ! شنونده حق دارد چهره درهم کشيده و از اينکه در کنسرت ايرانيان يک آمريکائی برای جنايتکاران جنگ افروز و سرمايه دوز ، پامنبری ميکند الگو ميدهد ! و وسط صحبتهايش هم َدم از تهران و ما همه تهرانی هستيم ، ميزند - آشفته شود و بپرسد آيا کسانيکه اينگونه افراد را دعوت ميکنند ، واقعا با تمايلات و ديدگاه منفورشان آشنا نيستند ؟ اگر اين مسئله بی اهميت به نظر می رسد ! از سيماي آزادي خواهش ميکنم همين امروز ترجمه سليس سخنان گهربار ايشان را پخش نمايند و مردم ايران را به قضاوت بطلبند
--------------------------------------------------------------------------------
و اما پيام خانم مريم رجوي ، اين واقعيت دارد که در دودهه گذشته مقاومت ايران برضرورت اعاده حق حاكميت به ملت ايران از طريق مراجعه به آراي عمومي تأكيد ورزيده واز انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد براساس اصل حاکميت مردم ( و نه ولايت فقيه ) بسيار گفته است واز اين بابت نيز پيش قراول همه مدعيان ، از جملهِ امثال رضا پهلوي وطبرزدي وحسين خميني و . . . بوده است ، اما در اوضاع و احوال براستي َهَپله َهپو ! و قاراش ميش کنوني و در شرائطي که عليه مقاومت ميهنمان از در و ديوار توطئه ميبارد و " سنگها رابسته و سگها را رها کرده اند " موضوع فرق ميکند
شرائط بسيار حساس جهان - منطقه و ايران و نيز حجم فشارهائي که به ناحق بر مقاومت ميهنمان وارد ميشود ، قابل درک است ، همچنين ميدانيم که رژيم آخوندي با همه پادوهای رنگارنگش از امثال نوری زاده بگير تا عباس شهرياری های ِقديم و جديدکه درسايتها و رسانه هاي وزارت اطلاعات ، " ساخاُروف بازی " ! در می آورند ، نه تنها نتوانستند مقاومت ايران را ازجوش و خروش و تک و تا بياندازند و حقانيتش را زير سئوال ببرند ، بلکه حسابی ُرسوا و مات هم شدند و کو تا بشوند ، با اين وجود پادوهای استعماروارتجاع توانستند درپيوند مجاهدين با خلق محبوبشان موش بدوانند ، ابتذال بپراکنند و در چشم مردم خاک بپاشند
اينکه مقاومت ايران فاصله ها را از بين ميَبَرد ، با نرمش های آگاهانه برتوطئه ها سوار ميشود و زد و بند ها و دوز و َکَک ها را خنثی ميکند ، گرچه برای دوست شيرين و گواراست اما به کام دشمن تلخ و ناگواراست و به همين دليل ابتذال مي پراکند ، بگذارکساني که ُمدام تأکيد ميکنند " الان در سيستم جهاني مبارزه به سبک قديم جواب ندارد " پيام مقاومت ايران را که با صداي بلند " رفراندوم تغئير رژيم " را َسر ميدهد ــ بشنوند . بگذار بهانه ها گرفته و حجت تمام شود ، چنانچه رژيمی که به آتش بس با عراق تن داد و با بازرسان سازمان انرژی اتمی کوتاه آمد ، ناپرهيزی کردو بر فرض ُمحال که محال نيست زيرآب ِ ولايت فقيه را زد ! و رفراندوم را پذيرفت ! در آن صورت بی ترديد مقاومت ايران که از قضا بيشتر از هر جرياني از فضاي سالم و باز استقبال ميکند دست بالا را خواهد داشت
--------------------------------------------------------------------------------
از نمونه استثنائی شيلی که بگذريم که پينوشه تحت فشار آمريکا و دولتهايی که او را بر سر کار آورده بودند به همه پرسی تن داد و کله پاشد ، قاعدتاً رفراندومی که از نظام سياسی موجود فراتر رود ، توسط حکومت متعهد به اين نظام برگزار نمی شود ــ ازاين گذشته ميان شرايط امروز و برگزاری همه پرسی فراتر از نظام سياسی ، مرحله مهمی وجود دارد که عبارتست از جايگزينی حکومت موجود با حکومت موقتی که رفراندوم درباره نظام سياسی آينده را برگزار کند به همين دليل دوست و دشمن ميداند که بخصوص بند هشتم پيام خانم رجوي « رفراندوم تغيير نظام درايران»( در اين شرائط ) معنا و مفهوم خاصي دارد
سئوال اينست : از کي تا به حال چاقو دسته خودش را ُبريده واين رژيم رفراندوم پذير شده است ؟ آيا از اين به بعد " افعي کبوتر خواهد زائيد " ؟ نکند سرکوب و اعدام پايان يافته ، آخوندهاي حريص از بنيادگرائي دست برداشته و از خير! دست پروردگانشان درعراق هم گذشته و آنها را به امان خدا رها کرده و خودشان را با آرايش جديد منطقه انطباق ! داده اند ؟
مگر در بيانيه شوراي ملي مقاومت به مناسبت بيست و دومين سالگرد تاسيس شورا ــ نيامده بود که " . . . آزادي و حاکميت مردم و رسيدن مردم به پاي صندوقهاي رأي و انتخابات آزادي که طي آن خود - حکومت دلخواهشان را بر گزينند ، تنها با سرنگوني اين رژيم محقق ميشود ؟ " از سي تير همين امسال تا ۲۶ مهر که درکنسرت دورتموند پيام خانم رجوي قرائت شد ، حکومت ايران چه تغئيرات شگرفي کرده است ؟ اگر ميشد رژيمي را که با چماقداري و بگير و ببند و شکنجه و زندان - فضاي مسالمت آميز را در هم شکسته و اينهمه جنايت انجام داده ، با زبان خوش و کارمسالمت آميزپائين کشيد ، نه سی خرداد لازم بود و نه قتل عام واعدام صورت ميگرفت . خانم رجوي که از اتمام حجت براي تغيير مسالمت آميز نظام استبداد مذهبي صحبت کرده اند ، خودشان در همين پيام روي اين واقعيت که در برابر چنين رژيمي که اساس موجوديتش را برنفي انتخاب آزاد ملت ايران قرار داده جز قاطعيت راه ديگري وجود ندارد ، انگشت گذاشته و اين گفته مسئول شورا را هم آورده اند که اگر رژيم انتخابات آزاد را بپذيرد ديگر مقاومت به اين صورت موضوعيت نخواهد داشت همه اش َسر ِ همين اگر است
نکته ديگراينست که اگرچه رفراندوم به مثابه يک حق ، در بيشتر اسناد بين المللی همچون اعلاميه جهانی حقوق بشر، منشور سازمان ملل ، اعلاميه اعطای استقلال به کشورها و ملتها ، ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی ، پروژه قوانين و حقوق عام مربوط به آزادی و عدم تبعيض در زمينه حقوق سياسی ، منشور حقوق و تکاليف اقتصادی ، افکار عمومی ، نهادهای جامعه مدنی جهانی و . . . به رسميت شناخته شده است ، ولی فراخوان خانم رجوي براي رفراندوم درايران تحت نظرملل متحد براي تغيير نظام ، به يک معني ابهام دارد ، چرا ؟ چون ما صحبت از تغئير حکومت ، و نه تعئين ِ نوع حکومت ميکنيم ، در حاليکه سازمان ملل همين رژيم ( به اسم جمهوری اسلامی ) را به رسميت شناخته و يکی از اعضای خود ميداند ، به لحاظ حقوق بين الملل ما چگونه ميتوانيم سازمان ملل را مشروط به " تغئير " حکومت کنيم ؟ و بالکل زيرآبش را بزنيم ؟ حتی وقتی ما جنايات رژيم را رو ميکنيم و به سازمان ملل هم از همين بابت شکايت ميکنيم ، به زبان معکوس عضويت جمهوری اسلامی را در سازمان ملل گواهی ميدهيم ، بله اينکه ما می خواهيم حتی َسر به تن اين رژيم هم نباشد و " ُکن فيکون " گردد و معني تغييرهم اينست كه ما بهيچ وجه نظامي به نام جمهوري اسلامي كه الان در حكومت است را نميپذيريم وتغيير آن را مد نظر داريم، شکی نيست
، صحبت َسر اينست که ما نميتوانيم سازمان ملل را مشروط کنيم ، تشکيک آری ، ميتوانيم در فاز اول ، براي تعئين نوع حکومت آنگونه که تشخيص ميدهيم ، زير نظر سازمان ملل شعار رفراندوم بدهيم ، ولی در حاليکه سازمان مزبور جمهوری اسلامی را به رسميت ميشناسد ما نميتوانيم خودمان هم بدوزيم وهم ِبُبريم و بگوئيم به شرط چاقو ! رفراندم به شرط تغئير رژيم ؟ در ثاني آمديم اين رژيم کلاش دجالگري کرد و گفت باشد رفراندوم ميکنيم ! در آن صورت از آنجا که ما با يک حکومت قالتاق و مستبد ( و نه مدني ) روبرو هستيم ، بي ترديد ( حتي با نظارت سازمان ملل ) تقلب ميکند واز کجا معلوم با مکانيسمي که ما پيشنهاد ميکنيم مهره هاي آمريکا به اسم انتخابات آزاد سر کار نيايند و مثل نيکاراگوئه زمان ساندينيست ها نشود ؟ مگر در نيکاراگوئه تمام رنج و شکنج از آن " دانيل ُاورتگا " و يارانش نبود ؟ چه شد که راست ترين نيروها سر کار آمدند ؟ آيا روي کار آمدن آنها به دليل حقانيت و محبوبيت شان بود ؟
مگر در يوگسلاوي " ميلوسوويج " راکه در واقع رأي مردم با او بود ( بله با او بود ) پي نخود سياه نفرستادند ؟ مگرنمی بينيم که پس از آنکه لايحه موسوم به " دموکراسی برای ايران " از سوی سناتور براون بک به کنگره ايالات متحده ارائه شده ، رسانه هاي لوس آنجلسي َسر و دست می شکنند ؟ و " شاهزاده ، شاهزاده " از دهان امثال مناشه امير ، نمی افتد ؟ مگر شاهد ِ تبليغات جهت دار شبکه تلويزيونی " فاکس " و مجله " ويکلی استاندارد " متعلق به روبرت مورداخ نيستيم ؟ آيا شور و فتوری که امثال ِ " مايکل لدين " و موسسه آمريکن اينتر پرايز و لابی خر پول و قدرتمند اسرائيل در واشنگتن براي موهبت الهی ! سلطنت ـــ ميکنند، بی معناست؟ مردم ايران با دادن صدها هزار کشته و زخمي در شکنجه گاهها ، قتل گاهها و ميدانهاي جنگ ِ ضد ميهني توانسته اند زير پاي اين حکومت را خالي کنند و مشروعيت آن را بر باد دهند و اکنون در استانه برانداختن ان هستند و درست به همين دليل طراحان استراتژي هاي پنتاگون و کاخ سفيد از اين مسئله احساس خطر کرده و ميخواهند با دخالت فعال و جنايتکارانه خويش به کمک مهره هاي خويش تمام اين دستاوردها را بر باد دهند تا رژيم تازه نفس ديگري که حرف شنوي کاملتري هم از انها دارد با قتل عام دگربار نيروهاي ترقي خواه ، راه ورود و سلطه جهانخواران را بر منابع نفت خاورميانه تکميل کنند ، بخصوص که بر خلاف انچه احمد چلبي هاي وطني جار ميزنند و امثال داريوش همايون و نوري زاده و . . . پامنبري ميکنند سياست خارجي آمريکا به دليل پديده جهاني شدن چهره عوض نکرده و سلطه امپرياليستي به جاي خود باقيست و از اين لحاظ در روي همان پاشنه ميچرخد
رفراندوم يک جاده اتوبان است ! که نيروهاي کهنه که حرفهای نو ميزنند ، نيز ، در آن ويراژ ميدهند ، مگررفراندوم در اين رژيم و با اين رژيم ، ميتواند سيستم کهنه و پوسيده را درب و داغون کند ؟ در جامعه مدني اگر نيروهاي مردمي رأي هم نياورند به نظر جامعه احترام گذاشته به قواعد بازي و الزامات اعتقاد به دموکراسي گردن مي نهند و ميروند ستاد هايشان و از نو فعاليت مي کنند ، اما ما با يک حکومت براستي َرمال و دجال روبرو هستيم ، چکونه ميتوان بدون درهم شکستن و ُخرد کردن سيستم ناعادلانه ، اوضاع محنت بار کنوني را پايان داد؟ بعلاوه شناسنامه مجاهدين با مبارزه قهرآميز ُمهر شده ، چرا ما بيائيم دستي دستي روي اين هويت تابناک ، خط بکشيم ؟ چرا تيغ ُبرندگي را از خودمان بگيريم و حق مبارزه را که در پيش نويس منشور جهاني حقوق بشر و کنوانسيون هاي گوناگون هم به رسميت شناخته شده ، دودستي تقديم آخوندها کنيم ؟
البته کساني که جز به " جهاني شدن سرمايه " و ُپروژه بوش و ديک چيني نمي انديشند ، خوششان ميآيد ، اماما که نميتوانيم چشمانمان را بر اصول و ارزش هاي خويش و همچنين برجنبش ضد جهاني سازي ببنديم ، جايگاه ما نه در کنار امثال " براون بک و مايکل لدين و ريچاردپرل و . . . " در ميان هزاران هزار مردم ستمديده اي است که نقاب از چهره امثال بوش مي َدرند ، به همين دليل مبارزات ملتي بزرگ را که از مشروطه به اين سو به دنبال آزادي دويده است چرا بايد به سازمان ملل ، آويزان کنيم ؟ ضمن اينکه در عالم واقع ( نه انطور که بايد باشد و نيست ) ما با سازمان ُدول و نه ملل روبرو هستيم ، و کيست که نداند درعمل سازمان مزبور به حل و فصل مشکلات دولتها با هم می پردازد و برای مشکل ملتها با دولتها فاتحه هم نمی خواند ؟
hamneshine_bahar@hotmail.com امضای پائين مقاله مشخصا نشاندهنده نظرات همنشين بهار(دوست وهوادار مقاومت) ميباشد و بس.هوشيار برخورد کنيم تا اينگونه مقالات مورد سواستفاده رژيم جنايتکار آخوندی قرارنگيرد.
ب.رضوانی