کچل و مچل
دوستی همیشه اینو میگفت، یعنی تکه کلامش این بود که خدا آدمو کچل بکنه ولی هیچ وقت مچل نکنه ،ولی اگه یه روزی هم کچل و هم مچل بکنه، یعنی قوز بالا قوز شده، و حالا خر بیار و باقآلی بار کن . مثل اینکه یک پس گردنی خیلی محکم وصدادار و یا یه توسری با همان شدت و حدت در میان جمعی که نباید میخوردی،خوردی وکل آبروت رفته و دیگه برنخواهد گشت و نخواهد گشت که نخواهد گشت و اینکه خدا هم با همه مهربانیش ازت روی برگردانده
و این گفته آن دوست، من را وصل میکند به داستان حرامزاده ای اطلاعاتی بنام سعید سلطان پور مقیم تورنتوی کانادا که این مردک بر وزن زردک و از تک و طایفه خمینیان، آنچنان در ضدیت با مجاهدین افتاده( البته به یمن دلارهای واریزی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) تنها وظیفه ای که برای خود قائل میباشد همانا مخالفت با مجاهدین میباشد وبس . البته گهگاهی کمی سٌس حقوق بشر مدل آخوندی هم بهش میزنه که تازه آنهم برای پارس کردن به و پاچه گرفتن از مجاهدین میباشد
این موجود حقیر که پول توجیبیش را که هیچ، یه چیزی هم بالاتر، یعنی خرج وخوراک ، کرایه خانه، ایاب و ذهابش ، دود و دمش را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میدهد ،یه دسته گلی آب داده که باور کنید اگر من جایش بودم(مغزم فلج و از کار بیفتد و خدا این روز را هرگز نیاورد) دوست میداشتم تا زمین باز شود و من بداخلش با سر شیرجه برم و بالا نیایم تا ابدو دهر از شرم (میگویند شرم احساسی است انقلابی که هرکس نمیتواند آنرا داشته باشد و من اضافه میکنم بخصوص که جیره بگیر وزارت اطلاعات خمینی هم باشی )اما جریان دسته گل این اطلاعاتی مقیم تورنتو از این قرار است که این دلقک اطلاعاتی حکایت ما که مقیم تورنتو هم میباشد و خبرنگار(حسن زرهی سرکار گذاشته اش) تجارت نامه شهروند توده ای- اکثریتی حسن زرهی هم میباشد( خودش کلی ننگ میباشد) و البته نماینده حقوق بشر هم که شده و دکان دو نبش کانون بیان هم که باز کرده و فعال سیاسی هم میباشد و نماینده خود خوانده رانندگان تاکسی تورنتو (اینجا منو یاد گماشته خامنه ای ، یعنی احمدی نژاد میاندازد که هم دکتره وهم پروفسوره و هم رئیس جمهوره و هم فوتبالیسته و هم اداره کننده دولت مهرورزی و هم تیر خلاص زنه و هم پاسداره و هم شکنجه گره و هم بازجو و خلاصه یکنفر با هزاران استعداد) و اینجاست که من نوعی، کم میارم و مٌخ ام شروع میکند به سوت کشیدن و از اطراف سرم مانند دودکش های بخاری در شبهای سرد زمستان تورنتو، دود برخاستن و انگشت حیرت بدهان از اینهمه استعداد و نبوغ خدا دادی(توجه توجه ،هشدار به خوانندگان این نوشته. بهیچوجه موساد اسرائیل و سی آی ا آمریکا و اینتلیجنت سرویس انگلیس نباید از وجود چنین نابغه ای در تورنتو آگاه شوند که آگاهی آنها = با دزدیدنش) و البته خدا این همه استعداد بهش داده با چاشنی پرروئی . اما دسته گل به آب دادن این مامور اطلاعاتی از اینقرار میباشد که جوکی خود ساخته را در باره مجاهدین به آقای خرسندی نسبت داده و آقای خرسندی هم با همان ظرافت خاص خودش جواب این مزدور را داده که اینگونه جوک سازی را فقط میتوان از خورجین اطلاعات خمینی بیرون آورد و خلاصه آقای خرسندی بجای بفرما و بنشین ، یه بتمرگ و خفه شو تحویل مامور هزار استعداد ما در تورنتو داده است و اینجاست که من میگویم اگر من جایش بودم،دوست میداشتم که کچل بشوم و لی مچل نشوم و آنهم با قلم بزرگترین طنز پرداز تاریخ معاصر ایران یعنی آقای خرسندی
حال اینکه نابقه و همه فن حریف داستان ما که جناب سعید سلطان پور باشد اسمش ، مزدوری از برای اطلاعات خمینی هم باشد رسمش ، تورنتوی کانادا هم میباشد منزلش و هر آشی را هم میباشد نخودش،( در تورنتو هر جا آشه ، کچل اطلاعاتی داستان ما فراشه) کچل که بوده هیچ ، مچل و بور و خیط هم که شده و بوی سوزش تا انتها را از خلال جوابیه لمپن مآبیش به آقای خرسندی را تا خود ایران هم میتوان حس کرد اگر دسترسی به نشریه اصغر آقای هادی خرسندی و اینترنت داشته باشی
برای اطلاع بیشتر روی این نوشته کلیک کنید