جنگ يا صلح با فاشيسم مذهبي؟ -مسعود رجوي – 7 آبان 1386
برخي تحليلگران گفتنداز آنجا كه « سپاه, امپراطوري اقتصادي دارد و ميزان نفوذ اقتصادي آنرا در ايران, تنها ميتوان با شركت نفت يا آستان قدس رضوي مقايسه كرد و موضوع دست داشتن سپاه در پرونده اتمي هم مطرح است, به همين جهت مجازات سپاه به معني اعلان جنگ برضد رژيم ايران در تماميت آن ميباشد » -الجزيره-4آبان
گفته ايم و تكرار ميكنيم كه تغيير و سرنگون كردن فاشيسم مذهبي, در آينده نيز مانند گذشته, به پاي هيچكس جز مردم و مقاومت ايران نوشته نشده است. حتي وقوع جنگ و حمله هوايي به مراكز پاسداران و سايتهاي اتمي رژيم, اين معادله را تغيير نميدهد. يعني كه در هر حال, سرنگوني و تغيير دموكراتيك در ايران, منحصراً در ظرفيت و صلاحيت و توانمندي مردم و مقاومت ايران است. كافي است ممنوعيتها و محدوديتهاي اين مقاومت كه بهدرخواست آخوندها برقرار شده, برداشته شود
در عين حال خاطرنشان ميكنيم كه امروز صورت مسئله, باز هم سياستِ تغييرِ رژيم و بلوغ آن است و نه چيز ديگر. برخي ساده لوحانه گمان ميكنند تهديد جامعه بين المللي, «جنگ» با اين رژيم است
رژيم خميني بهخاطر طينت ارتجاعي خود و به خاطر اينكه نميتوانست در هيچيك از الگوهاي توسعة اقتصادي-اجتماعي، روبهجلو حركت كند؛ الگوي خاص خود را، كه براستراتژي «حفظ نظام» با «بسط» و توسعهطلبي خارجي بنا شده است
اكنون ميتوان همة مدعيان و افراد و نيروهاي سياسي را حول اصل موضوع دستهبندي نمود. اينجاست كه در نخستين تقسيمبندي، بين رژيم و ضدرژيم, مرزبندي ميشود و خط قرمز كشيده ميشود. در يك طرف همة كساني قرار ميگيرند كه طرفدار حاكميت مردم و برچيدن بساط استبداد و فاشيسم مذهبي هستند. در طرف ديگركلية كساني قرار ميگيرند كه بهنحوي از انحاء, مستقيم يا من غير مستقيم, و با انواع و اقسام توجيهات, خواهان حفظ و نگهداري يا بازسازي فاشيسم ديني و صلح و سازش با آن هستند